مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 141
بازدید کل : 9794
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 141
بازدید سال : 896
بازدید کلی : 9794
درمان بیماری روانی

http://www.aftab.ir/articles/applied_sciences/psychbiology/images/300aefad212edf35c799a10792116f08.jpg
بيماري رواني ممكن است هر كس را درگير كند
سن و سال، محدوديت، وضع اقتصادي، نژاد و مذهب يا رنگ پوست آدمي در آن اثر ندارد. به عنوان مثال بايد بدانيد سالانه افزون بر 54ميليون آمريكايي دچار يك يا چند اختلال روحي مي‌شوند.

تعداد بازدید از این مطلب: 57
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اثرات رفتاری اعتقاد به توبه و معاد

اثرات رفتاری اعتقاد به توبه و معاد

پاداش، مجازات و جبران

هدف اساسی مکتب اسلام ایجاد رشد در فرد و جامعه است. علاوه بر اصلاح شناخت که در اصل دوم ذکر شد، این مکتب اساس کار خود را بر پاداش نسبت به اعمال نیک و مجازات نسبت به اعمال بد گذارده است. اعلام این پاداشها و مجازات ها و بشارت نسبت به نتیجه اعمال نیک و ترسانیدن از نتیجه اعمال زشت،‌ و پیاده نمودن آنها، اساس بعثت پیامبران توحید می باشد و در آیات متعددی از قرآن، ‌این اصل را مشاهده می نماییم.(1)
بشارتها و پاداشها بر اساس تصمیم فرد به اعمال صالح، و پیاده کردن آنها انجام می پذیرد و زندگی جاوید با جنبه های معنوی و مادی متعدد که ارضای غرایز مختلف را نیز دربر دارد شامل می گردد.(2) و در بعضی موارد این پاداشها نامحدود و بی حساب هستند. علاوه بر پاداشهای اخروی پاداشهای دنیوی، مانند برخوردار بودن از احترام و اعتماد جامعه، ‌به فرد اعطا می گردند و البته از همه مهمتر، رضایت خداوند از او می باشد.
از طرف دیگر وعده مجازاتهای سخت به افرادی که منکر وجود خداوند گردیده و یا با اتخاذ قیافه منافقانه مانع سیر تکاملی جامعه می گردند و یا اقدام به اعمال ضد اجتماعی می نمایند داده شده است، که این مجازاتها هم در دنیا و هم در آخرت در انتظار مجرمین می باشند.
مجموعه تعالیم فوق به منظور ایجاد حرکت و رشد در فرد و جامعه و از بین بردن موانع رشد و تکامل می باشد و بطور کلی جنبه های امیدوارکننده ارجحیت دارند.(3)
ناامیدی از بخشش گناهان به عنوان یک گناه کبیره تلقی شده (4) و در صورت جبران و بازگشت، وعده آمرزش کلیه گناهان داده شده است (5) و کفر را ناشی از یأس از رحمت خداوند تلقی می نماید.(6)
با توجه به سیر نوسانی که اغلب افراد بشر بین مسیر تکامل و سقوط می پیمایند و محدود بودن سیر تکامل کاملاً مستقیم به پیامبران الهی و معصومین، که تعداد آنها بسیار محدود می باشد، اکثریت افراد بشر به علت ابتلای به گناه، به حق خود را گناهکار احساس می نمایند. در این مکتب راه جبران گناهان، به وسیله پشیمانی، ترک و جبران نتایج اعمال، آموزش داده شده است. در این مورد گناهان به سه دسته تقسیم می شوند:
1ــ گناهانی که در رابطه انسان و خدا ایجاد شده اند.
2ــ گناهانی که در رابطه انسان با جامعه به وجود آمد‌ه اند.
3ــ گناهانی که در رابطه انسان با خود به وجود آمده اند.
گرچه با یک دید، کلیه گناهان را می توان در رابطه انسان با خداوند تلقی کرد، ولی بعضی از آنها مانند ترک عبادات، عنوان اختصاصی تری یافته و به اصطلاح حق الله نامیده می شوند و در صورت تدارک و جبران، امکان بخشش دارند.
گناهانی که در رابطه انسان و جامعه به وجود آمده اند و حقی از مردم به گردن افراد می باشد، الزاماً به شیوه اختصاصی در هر مورد باید جبران گردند. به عنوان مثال، در صورت تعرض به مال یک فرد، باید اصل مال مسترد و از او پوزش بطلبد. در مورد گناهانی که در رابطه با خود انسان به وجود آمده اند مانند اشتغال به لهو و لعب، پشیمانی و ترک و توبه به درگاه خداوند، امکان پذیرش را فراهم می آورند و با اقدام به توبه، می توان امیدوار بود که بخشش خداوند شامل حال گردد.(7)
دستورالعمل بسیار جالب دیگر اینکه اعمال نیک، قدرت از بین بردن اعمال بد را دارند.(8) و این خود وسیله ‌ای برای بازگشت و ایجاد حرکت تکاملی در جامعه است و حتی با توبه، ایمان به خدا و اعمال صالح، ممکن است اعمال بد به اعمال نیک تبدیل گردند.(9)

نتایج عملی معادباوری

پاداش افراد صالح و مجازات افراد خطاکار و جبران که در این مکتب به عنوان یک اصل پذیرفته شده است، می تواند در روان درمانی فردی و گروهی به صورت زیر مورد استفاده قرار گیرد:
1ــ روان درمانی نیز الزاماً باید بر همین اساس استوار باشد. به این ترتیب روشهای ظاهراً ترحم آمیز که مجازاتها را تخطئه می نمایند، نشانگر برداشتی سطحی از طبیعت بشر و جنبه های روانی او می باشند. در این مذهب، قصاص وسیله حیات بخشیدن به جامعه تلقی شده است و مجازات اعدام و نابودی فرد، تازیانه زدن در ملاء عام و زندان، در مورد بعضی انحرافات جنسی و اعمال ضد اجتماعی توصیه شده اند که به منظور ایجاد یک اجتماع سالم، الزاماً باید پیاده گردند، تا علاوه بر مجازاتهای اخروی که ممکن است برای عده ای نسیه فرض شوند، بلافاصله در صورت ارتکاب جرم، مجازات متناسب را دریافت و از ادامه اعمال ضد اجتماعی جلوگیری به عمل آید. بدیهی است که این مجازاتها تنها در صورت برخوردار بودن از تعقل (مکلف بودن فرد) پیاده می گردند.
2ــ نکته دیگری که از این اصل می توان در روان درمانی فردی و گروهی استفاده نمود این است که در مواردی که فرد احساس تقصیر و گناه می نماید، باید سعی نمود تا مشخص ساخت که احساس تقصیر و گناه او جنبه هذیانی دارد یا خیر؟ در موارد هذیانی، درمان اختصاصی پسیکوزها باید مورد استفاده قرار گیرد. در صورتی که احساس تقصیر و گناه او جنبه افراطی دارد و به نوعی مانع زندگی و پیشرفت تکاملی او می گردد، باید روشهای جبران را مورد ارزیابی قرار داد و از طریق وادار نمودن فرد به پیاده نمودن این روشها، او را به رحمت خداوند امیدوار ساخت و به فعالیت تکاملی بیشتر وادار نمود.
3ــ در مواردی که فرد غرق در اعمال ضد اجتماعی است، او را به نتایج فوری و دیرپای اعمال خویش آگاهی داد و از مجازاتهای اسلامی نیز کمک گرفت تا از تکرار و گسترش این اعمال جلوگیری به عمل آید. ولی در هر صورت این برخوردها و آموزشها نباید به نوعی انجام گیرند که فرد را از رحمت الهی مأیوس نمایند و از سیر تکاملی او جلوگیری به عمل آورند و یا برعکس او را از عذاب الهی ایمن و موجبات اصرار در گناهان و ادامه آنرا فراهم آورند.
4ــ مسأله جبران اعمال زشت و بازگشت به خط مستقیم تکاملی، فصل بسیار عظیمی را در فرهنگ اسلامی تشکیل می دهد. نکته مهمی که در این آموزشها جلب توجه می نماید لزوم توجه به گناهان، اقرار و به زبان آوردن آنها و عذرخواهی از خداوند است.
وقتی این آموزش را با برداشتهای دیگر اسلامی ترکیب نماییم، یعنی به این موضوع توجه نماییم که یک فرد مسلمان، ‌خداوند را در همه حال ناظر و با خود می بیند، مفهوم و معنی این آموزش کاملاً مشخص می گردد. یعنی فردی، که به علت عوامل مختلف اقدام به گناه نموده است مراحل زیر را می پیماید:
1ــ به اعمال بد خویش آگاه می گردد و تصمیم به ترک آنها می گیرد.
2ــ آنها را در ذهن خود خطور و مورد توجه قرار می دهد و سپس به زبان می آورد.
3ــ برحسب مورد، نسبت به جبران ‌آن اقدام می نماید.
4ــ از این اعمال در مقابل خداوند پوزش می طلبد و از او طلب بخشش می کند.
با پیمودن این مراحل می تواند امیدوار باشد که خداوند او را خواهد بخشید و ناامیدی در این مورد خود یک گناه بزرگ است. مجموعه این فرآیند که بدون دخالت فردی خاص، صورت می گیرد و تنها یک رابطه بین فرد و خداوند می باشد، می تواند ایجاد آرامش کاملی بنماید و فرد را از احساس تقصیر و گناه و عوارض آن برهاند. مخصوصاً چنانچه این اصل را با اصل چهارم یعنی اصل نظارت خداوند بر انسان، دخالت او در امور تصادفی نبودن رویدادها، ضمیمه نماییم و بعضی رویدادها را به عنوان وسیله تصفیه و تزکیه تلقی نماییم، طیف و جنبه عملی آن به خوبی واضح می گردد. علاوه بر آن، آموزشهای فراوانی به صورت دعا در اختیار افراد قرار گرفته است که همگی بر اصول ذکر شده قرار دارند و تجزیه و تحلیل آنها خود به یک تحقیق گسترده نیازمند است.

پی نوشت ها :

1- و ما ارسناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا، و ما ترا جز برای بشارت دادن به جزای نیک برای اعمال نیک و ترساندن از عذاب در برابر گناه، در مورد عموم مردم نفرستادیم. سورة سبا (34) آیة 28.
2- و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار، کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها و لهم فیها ازواجٌ مطهره و هم فیها خالدون. و بشارت ده ای پیامبر، کسانی را که ایمان آورده و اعمال نیک به جای آوردند که به یقین باغ‌هایی که از میان آن‌ها جوی‌های آب جاری هستند از آن‌ها خواهد بود. هر زمان که از میوه‌های بهشتی داده شوند گویند این است آنچه را که خداوند در دنیا نیز به ما روزی داد و از نعمت‌های مانند یکدیگر متلذذ شوند و از برای مؤمنان در بهشت، زنان پاک و پاکیزه است و ایشان همیشه در بهشت خواهند بود. سورة بقره (2) آیة 25.
3- سبقت رحمته غضبه. رحمت خداوند بر غضب او پیشی گرفته است. دعای عدلیه.
- کتب علی نفسه الرحمه. خداوند رحمت را بر ذات خویش واجب گردانیده است. سورة انعام (6) آیة 12.
- کتب ربکم علی نفسه الرحمه، انه من عمل منکم سوء ابجهاله، ثم ثاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم. خداوند رحمت را بر ذات خویش واجب گردانیده است. از شما هر کس کار بدی به نادانی انجام دهد و بعدا توبه نماید و خود را اصلاح نماید، البته خداوند آمرزنده و مهربان است. سورة انعام (6) آیة 54.
4- و لا تیاسوا من روح الله، انه لاییاس من روح الله الا القوم الکافرون. از رحمت خدا نا امید نگردید زیرا جز مردم کافر، از رحمت خدا ناامید نمی‌گردند. سورة یوسف (12) آیة 87.
5- قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله، ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم ... به بندگانی که به خود تعدی نمودند، بگو که از رحمت خدا مأیوس نباشند. خداوند تمام گناهان را می‌آمرزد و او آمرزنده و رحیم است. سورة زمر (39) آیة 53.
6- والذین کفروا بایات الله و لقائه اولئک یئسوا من رحمتی و اولئک لهم عذاب الیم. آنان که به نشانه‌های خداوند و لقای رحمت او کافر گردیدند. آن‌ها از رحمت من مأیوس گردیدند و عذابی دردناک خواهند داشت. سورة عنکبوت (29) آیة 23.
7- التائب من الذنب، کمن لا ذنب له. کسی که توبه نماید گویی مرتکب گناه نگردیده است. درج گهر، کلمات پیامبر اسلام (ص).
8- ان الحسنات یذهبن السیئات. ذلک ذکری للذاکرین. سورة هود (11) آیة 114.
9- در سوره فرقان بعد از ذکر گناهان کبیره و مجازات‌هایی که در انتظار مجرمین می‌باشد، چنین آمده است: الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما. مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و اعمال صالح به جای آورد پس در مورد این گروه، خداوند بدی‌های اعمالشان را به نیکی تبدیل می‌نماید و خدا آمرزنده و مهربان است. سورة فرقان (25) آیة 70.

منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر
تعداد بازدید از این مطلب: 49
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اثرات شکرگزاری در رفتار و زندگی

اثرات شکرگزاری در رفتار و زندگی

لزوم توجه به نعمات خدادادی و جنبه های مثبت زندگی و شکرگزاری

از اصول مهمی که هم به عنوان یکی از اصول بهداشت روانی و هم روان درمانی فردی و گروهی می توان از آموزشهای اسلامی استنباط نمود، لزوم توجه به نعمات خدادادی و جنبه های مثبت زندگی و شکر‌گزاری است. آموزشهای متعددی در قرآن مجید و دستورات اسلامی وجود دارند که در این مورد آموزش‌ می دهند و امر به شکر می نمایند.(1) مقصود از شکر، یادآوری نعمت و اظهار آن است و خود به سه صورت امکان پیاده شدن می یابد:
1ــ یادآوری (شکر قلب).
2ــ بیان نعمت و شکرگزاری آن (شکر زبان).
3ــ شکرگزاری از نعمت به صورت متناسب با آن (شکر جوارح).
شکرگزاری عملاً یکی از نتایج رشد فرد و دستیابی به حکمت است (2) و بهترین شکر، فرمانبرداری از فرامین الهی است.(3) به منظور شکرگزاری، دستور داده شده است که نعمات خداوند را یادآورند (4) و بازگو نمایند (5) و توجه نمایند که نعمات او بر انسان قابل شمارش نیستند.(6)
یادآوری نعمات خداوند به عنوان یکی از وسایل دستیابی به فلاح و رستگاری تلقی شده است.(7) مهمترین نعمت که خداوند با اعطای آن به انسان بر او منت نهاده است، ایمان به خدا است که او را از سقوط بازداشته و به رشد و تکامل و در نتیجه قرب خداوند، رهنمون می‌گردد.(8) در حقیقت با برخورداری از اسلام و ایمان، فرد بزرگترین جنبه مثبت را در جهان دارد و در نتیجه از ثروت و قدرتی برخوردار است که با هیچ نعمت دیگری قابل مقایسه نیست.

نتایج عملی شکرگزاری

استفاده ای که از این اصل در روان درمانی فردی و گروهی می توان نمود در موارد زیر است:
1ــ ممکن است فرد به علت عدم توجه به جنبه های مثبت زندگی خویش (نعمت های خدادادی) احساس افسردگی و نومیدی نماید. با توجه به بررسیهای بالینی که خود اینجانب داشته ام، تعداد این افراد کم نیستند و می توان با توجه دادن و شمردن جنبه های مثبت زندگی آنها که واقعاً برای هر فرد غیرقابل شمارش هستند، او را به زندگی امیدوار و به سمت رشد بیشتر هدایت کرد. در این موارد می توان و باید به فرد گوشزد کرد که در صورت از بین رفتن جنبه های مثبت فعلی چه احساسی خواهد داشت و باید علی رغم مشکلاتی که دارد با توجه به جنبه های مثبت، با آنها کنار بیاید. نتیجه عملی این روش را بلافاصله می توان در فرد مشاهده نمود. در مواردی که حتی علایم بیماری به وجود نیامده اند، لازم است فرد و جامعه را به جنبه های مثبت زندگی خود متوجه نمود و به آنها آموزش داد که شکرگزاری، تنها نباید جنبه ی زبانی داشته باشد. بلکه باید سعی نمایند ضمن آنکه از این جنبه ها در راههای معقول و رشد بیشتر خود و جامعه استفاده می کنند، نسبت به رشد جامعه، حداکثر کوشش را بنمایند. در غیر این صورت وعید خداوند و از بین رفتن این جنبه های مثبت تحقیق خواهد یافت.

پی نوشت ها :

1- و اذتاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید. و یاد آورید هنگامی که را که خداوند اعلام فرمود اگر شکر گزارید حتماً نعمت خود را بر شما زیاد می‌گردانم و اگر کفران نمایید یقیناً عذاب من سخت خواهد بود. سورة ابراهیم (14) آیة 7.
2- و لقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکر لله و من شکر فانما یشکر لنفسه. و ما به لقمان حکمت دادیم تا خدای را شکر گزارد و هر کس شکر گزارد به نفع خود او خواهد بود. سورة لقمان (31) آیة 12.
3- شکر النعم اجتناب المحارم. حضرت صادق (ع) فرمود شکرگزاری نعمت دوری کردن از محرمات است. قاموس قرآن، ج 4.
4- و اذکروا نعمت الله علیکم. نعمات خداوند را بر شما به یاد آورید. سورة بقره (2) آیة 231. سورة آل عمران (3) آیة 103، سورة مائده (5) آیة 7.
5- و اما بنعمه ربک فحدث. نعمت الهی را بازگو نما. سورة ضحی (93) آیة 11.
6- و ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها. اگر نعمات خداوند را بشمارید قادر به شمارش آن‌ها نخواهید بود.
7- فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون. نعمات خداوند را یاد آورید شاید رستگار شوید. سورة اعراف (7) آیة 69.
8- یمنون علیک ان اسلموا قل لاتمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هدیکم للایمان ان کنتم صادقین. بر تو منت می‌نهند که اسلام آورند بگو با اسلام آوردن خود بر من منت گذارید بلکه خداوند منت می‌گذارد که شما را به ایمان راه نمود اگر راست می‌گویید. سورة حجرات (49) آیة 17.

منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر

 
تعداد بازدید از این مطلب: 30
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آرامش روحی در پرتو ایمان به خدا

آرامش روحی در پرتو ایمان به خدا

در این گفتار بحث پیرامون این موضوع است که ایمان به خدا چگونه می تواند بر مشکلات حاصله از زندگی فایق آمده، آرامش روحی انسان را تضمین کند. به بیان دیگر سخن در این زمینه است که اگر انسان به خدا ایمان داشته باشد از آن چنان اعتماد به نفسی برخوردار می شود که در برابر حوادث و مشکلات زندگی و معمای مرگ و خلأ وجودی خویش تاب آورده و نمی گذارد تا این مسایل آرامش درون او را به طوفانی از یاس و بدبینی مبتلا سازد.

به گمان ما سه مسأله اساسی موجب برهم زدن آرامش روانی انسان می شود:
1- مشکلات و مصایب زندگی
2- معمای مرگ
3- خلا وجودی و دغدغه ی خاطر

اگر انسان ایمان به خدا داشته باشد هم از روحیه ی قوی برخوردار خواهد بود تا با مشکلات و رنج های زندگی مبارزه کند و هم معمای مرگ و دغدغه ی خاطری را که از درون او را رنج می دهند حل نماید تا به آرامش درون و صفای باطن دست یابد.

مشکلات و مصایب زندگی

در زندگی مشکلات و مصایب فراوانی وجود دارد که انسان را به سوی انزوا یا اضطراب های روحی می کشاند. رنج ها و گرفتاری های حاصله از زندگی اگر به گونه ای از میان نروند چه بسا که موجب نابودی انسان شوند.
امروزه کم نیستند کسانی که از اضطراب های روحی و کشمکش های روانی در رنج و عذابند. کم نیستند کسانی که فشارهای زندگی و عدم تفاهم با دیگران و عدم تجانس با محیط کسب و کار گرفتار نگرانی های مزمن هستند و برای رهایی از آنها دست به دامن قرض های مسکن و داروهای مخدر می زنند. بی خوابی ها، بدخلقی ها، بهانه جویی ها، گوشه گیری ها، غصه خوردن ها، تزلزل افکارها، عدم توانایی در تصمیم گیری ها و ... همه و همه نشانه نگرانی ها روحی و اختلال روانی انسان است.
ریشه ی این اضطراب ها و نگرانی ها چیست و چگونه قابل درمان هست؟
شکی نیست که ریشه ی نگرانی ها را امور مختلف می توان دانست و هر فردی بر اساس ساختمان روحی و بدنی خود مبتلا به نوعی نگرانی است.
آنچه که مهم است این است که چه باید کرد تا انسان از آن چنان روحیه ی قوی و سالمی برخوردار باشد تا در برابر طوفان مشکلات و مصایب چون بید برخود نلرزد، بلکه چونان کوهی استوار مقاومت و پایداری کند. به بیان دیگر راه پیشگیری کدام است، چرا که تا بشر بوده و هست مشکلات و گرفتاری های زندگی هم بوده و هست و راه چاره نیز این است که از یک سو کوشیده تا از افزایش مشکلات جلوگیری نمود و از سوی دیگر خود را با اتکا به نیرویی در برابر آنها بیمه نمود.
مکاتب بشری چاره ای جز این ندارند که افراد را در برابر مشکلات زندگی یا به خونسردی و بی تفاوتی دعوت کنند و یا آنکه به افراد نصیحت کنند که با مشکلات مبارزه کنید و نگذارید تا روح و روانتان دچار اضطراب و نگرانی شود. اما این که انسان با اتکای به چه قدرتی و با پشتیبانی از چه نیرویی با مشکلات مبارزه کند در مکاتب بشری درست مطرح نشده است. اگر چه بسیاری از مکاتب " انسان های دیگر " را به عنوان نقطه ی اتکاء معرفی می کنند و می گویند هرگاه انسان دچار مصایبی شود باید از مردم و همنوعان خود کمک بگیرد.
شکی نیست که کمک همنوعان در بسیاری از موارد می تواند بعضی از مشکلات و گرفتاری های زندگی را برطرف سازد، اما در زندگی گاه مشکلات و ناراحتی هایی پیش می آید که یاران و همنوعان قادر به رفع آنها نیستند. اوقاتی که در زندگی پیش می آید که انسان به جز مدد نیرویی مافوق بشری نمی تواند دردهای خود را که خود باید درمان کند نه دیگران - درمان سازد. در زندگی دردها و مصایبی هست که در اصل قابل مطرح کردن برای این و آن نیست تا از مردم بتوان برای رفع آنها کمک خواست. انسان به آن چنان نقطه ی اتکایی در زندگی نیازمند است که در همه ی اوقات و در همه ی امور پشتیبان و مددکار او باشد. و این مسأله نیز تنها در مکتب توحیدی و برای انسان الهی قابل حل است، چرا که انسان الهی به قدرتی مافوق همه ی قدرتها متکی است و در حیات خویش تنها از او مدد می گیرد و تنها امید او در زندگی خداست. این انسان می داند که اگر کوهی از مشکلات هم او را در بر گیرد باز یار و یاوری قادر پشتیبان اوست. انسانی الهی معتقد است که همه ناراحتی ها و مشکلات به سر پنجه او حل شدنی هستند. انسان الهی چون خدا را پشتیبان خود می داند حق ندارد که در برابر مشکلات شکست خورده و سر از وادی بدبینی و پوچی درآورد. همین اندیشه که انسان همواره از نیرو و قدرتی ما فوق همه ی قدرت ها و نیروها می تواند کمک بگیرد موجب کاهش ناراحتی و نگرانی های انسان می شود. به گفته ی یونگ:
« آن کس که در این دریای پرتلاطم زندگی ایمان به خدا را همراه ندارد هیچ گاه نمی تواند تنها به فضایل و اعتقادات خود و قدرت اخلاقی و اعصاب خویش که هر آن مورد لطمات دنیای خارج و طبیعت است پشتیبانی داشته باشد.
برای اینکه آدمی بتواند به ایستادگی و مقاومت خود در برابر طبیعت و نیرنگ های او امیدوار باشد باید از گذشت روزگار و آزمایش هایی که برای او روی می دهد و ارتباط خود و خدای خویش از بوته ی امتحان بیرون آمده، اطمینان های قلبی و باطنی برای خود تهیه کرده باشد».(1)
انسانی که ایمان به خدا دارد با اعتقاد به اینکه خداوند به او کمک خواهد کرد در رفع نگرانی های خویش می کوشد. چنین فردی بر اثر همین اعتقاد، اعتماد به نفس بیشتر شده، با پشت گرمی می کوشد تا بر مشکلات فایق آید.
فروید Freud که همواره با مذهب و اعتقاد به خدا مخالفت و حتی مبارزه می کند هنگامی که سیر اندیشه خدا را در طول تاریخ و نقش آن را در تمدن مورد مطالعه و تحقیق قرار می دهد اذعان می کند که خدایان همواره سه وظیفه و نقش را به عهده داشته اند.

1- در بند نمودن نیروهای سرکش و نافرمان طبیعت.
2- برقراری تفاهم و سلوک و خوشبینی میان انسان و سرنوشت اندوهبار و ستمگر.
3- جبران رنج ها و محرومیت ها و ناراحتی های حوصله از زندگی مشترک و تمدن (2)

با در نظر گرفتن مطالب سه گانه فوق فروید اعتراف می کند که بشر با ایمان به خدا از یک سو در برابر نابسامانی ها و خطرات حاصل از طبیعت و سرنوشت بیمه می شود و از سوی دیگر این ایمان مانع از آن می شود تا فسادهای حاصل از تمدن و زندگی آرامش روح و روان او را برهم زند.
عجیب این جاست که فروید با وجود انکه نقش مثبت ایمان به خدا را در طول تاریخ می پذیرد به جهت عدم دریافت صحیح از خدا و مذهب و خرافات موجود در بعضی از مذاهب تحریف شده معتقد می شود که باید با ایمان به خدا را از ذهن ها محو و نابود ساخت. به گمان وی انسان به جای آن که در مصایب و گرفتاری های زندگی متکی به خدا باشد باید به خود متکی باشد.
« همین که آدمی توانست تنها به خویشتن خویش متکی و پشت دار باشد و به جز خود کسی را برای پشتیبانی اموری موهوم برنگزیند، این خود موفقیت و پیشرفتی بزرگ برایش خواهد بود که در پرتو و اثر آن خواهد توانست از نیروهای سرشار خود حداکثر استفاده ی مستقیم را بنماید. در وجود ما ذخایر قابل توجه و شگرفی از قدرت و توانایی انباشته می باشد و با کمک و در پرتو علم و دانش تاکنون بسیاری از آنها دست یافته و سودهای فراوانی نیز عایدمان گشته است. بایستی به این موضوع توجه داشت که پس از این نیز در پرتو علم و دانش از این نیروها و قدرت ها سودهای سرشاری را انتظار داشته باشیم و به وسیله علوم و بینش های نو راه هایی گشاده تر و بارورتر احداث نماییم تا نیروهای فرو خفته مان هر چه شایسته تر به کار آمدی آیند.
لیکن در مورد نابسامانی ها و رنج ها و مصایب جبری و سرانجام دردهایی ناعلاج فراوانی که بشر را احاطه کرده اند، بشر به مرور زمان و در جریان پیشرفت زندگانی خواهد آموخت که به چه نحوی با آنها روبرو و مواجه گشته و بالاخره در مقابل آنها چگونه سلوک و تمکین نماید. بشر برابر این آموزش قرار خواهد گرفت تا صفات صبر و تحمل و شکیبایی را در خود نیرو و توان بخشیده، در برابر درهای جبری و مصایب بی درمان صبر و گذشت نشان دهد». (3)
متاسفانه آقای فروید به این نکته ی توجه نکرده که اگر انسان با اتکاء به خود می توانست مشکلات و مصایب و رنج ها را از میان ببرد، در طول تاریخ این همه گرایش و اعتقاد به خدا پیدا نمی کرد. آقای فروید به این حقیقت توجه نکرده که انسان ناتوان تر از آن است که خودش را بتواند نقطه ی اتکا خودش قرار دهد. اگر انسان می توانست گرفتاری ها و مصایب حاصله از زندگی را با اتکا بخود حل نماید دیگر این همه اضطراب ها و بیماری های روحی و خودکشی ها پیدا نمی شد؟ اگر انسان بدون اتکا به قدرتی مافوق خویشتن می توانست در برابر مصایب و مشکلات پایداری کند دیگر احتیاج روزافزونی به داروهای مخدر و مسکن نداشت. تنها ایمان به خداست که می تواند همواره پشتیبان و نقطه اتکا آدمی در گرفتاری ها و دردها و رنج ها باشد؛ تنها ایمان به خداست که موجب می شود که انسان به خود متکی باشد و چه بکند تا همواره از اعتماد به نفس برخوردار باشد؟ اگر با پند و اندرز و گفتن اینکه انسان باید به خود متکی باشد مشکلات انسانی حل شدنی بود دیگر احتیاج به روانکاوانی نظیر آقای فروید نمی بود.
آری اعتقاد به خدا بزرگترین نقطه ی اتکاء در زندگی است. نقطه ی اتکایی که به وسیله آن می توان مصایب زندگی را درست و صحیح تفسیر کرد، به گفته ی ماکس پلانک:
« مذهب رشته پیوند انسان و خداست، و برخوف حرمت آمیز از قدرتی برین قرار دارد که زندگی بشر به فرمان او و سرنوشت ما در دست اوست.
هدف اعلای انسان مذهبی این است که خود را با این قدرت همساز ببیند و آن را به خود جلب کند. این امر بر یگانه راه احساس خویشتن در پناه از تهدیدهایی است که بر زندگی او بال گسترده اند. تنها راه یافتن مصفاترین خوشبختی، یعنی آرامش روح است که فرمانبرداری از خدا و توکل به قدرت بی چون و نگهداشت او ارزانی می دارد و بس. بنابراین این مذهب در وجدان فرد ریشه می کند».(4)
انسان در رابطه با خدا و عشق به او از آرامش و نشاطی برخوردار می شود که بدون آن عشق چنان نشاطی میسر نیست. این عشق الهی به انسان قدرت و توانایی می بخشد تا مصایب و مشکلات را تحمل کرده، حتی بر آنها فایق آید.
انسان الهی به جای آنکه در برابر مشکلات زندگی از خود ناتوانی نشان داده، فریاد اعتراض برآورد و گاه از آن قهر کند رنج ها و مشکلات زندگی را وسیله ای برای تکامل و تعالی خویش می داند، زیرا انسان تنها هنگامی می تواند مسیر کمال را طی کند که در برابر جریان های متضاد و گوناگون قرار گیرد تا از خود واکنش نشان داده، به انتخاب پردازد. تنها در میان رنج ها و گرفتاری های زندگی است که مس وجود آدمی طلا می گردد.
انسانی که ایمان به خدا دارد اگر پا به مراحل بالای ایمان نهد نه تنها مشکلات و مصایب زندگی او را مایوس و نومید نخواهد کرد؛ نه تنها به اضطراب و نگرانی متبلا نخواهد شد، بلکه از آرامش و صفای درونی خاصی نیز برخوردار خواهد شد. نشاط روحی و انبساط خاطری که از ارتباط انسان با خدا این جا می شود با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. آن روحانیت و لذت معنوی که از ارتباط با خدا در انسان به وجود می آید قابل توصیف نیست. تنها کسانی که در این مسیر حرکت می کنند می توانند چنین شور و حالی را در یابند.

ویلیام جیمز

در این باره بیانات جالبی دارد، وی می گوید:
« اگر بپرسید مرد مذهبی با مصیبت ها، با همه ی خارهایی که جان را می خلد چگونه به سر می برد؟ با دلواپسی از نزدیکی مرگ چه می کند؟ من نمی توانم آن را بیان کنم، چرا که اینها اسرار مذهبی است و باید کسی در مراتب عالی مذهبی باشد تا آنها را درک کند».(5)
« آن کیفیت و حالتی که مذهب در آدمی ایجاد می کند، وقار و سنگینی است و مخصوص ترین حالت روحی مذهبی نشاط و سروری است که از تسلیم محض و خود فراموشی مرد مذهبی حاصل می شود.»(6)
« احساسات مذهبی در نزد هر کس که یافت می شود یک نیروی روزافزونی در زندگی او وارد می کند. هنگامی که در نبرد زندگی، همه ی امیدها بر باد می رود، وقتی که دنیا به آدمی پشت می کند، احساسات مذهبی دست اندرکار شده، در اندرون ما چنان شور و هیجانی برپا می سازد که ما را جوان و زندگی ما را که تیره و تار بوده است دگرگون می سازد.
اگر بخواهیم برای مذهب یک معنی قاطع و منجزی قایل شویم باید آن را میدان پردامنه پرشور و حرارت معنوی دانست که بر همه چیز غلبه می کند. در اینجاست که اخلاق سرفرود آورده، میدان را برای رقیب خالی می کند ».

معمای مرگ

انسان موجودی است که می داند می میرد و احساس مرگ نیز برای انسان احساسی کاذب نیست تا از میان رفتنی باشد و این احساس اگر سرپوشی بر رویش گذاشته نشود و به اصطلاح سرکوب نگردد آرامش درونی آدمی را از میان خواهد برد.
کیست که لحظه ای به معمای مرگ نیندیشیده باشد؟ کیست که به آن لحظه ای که باید رخت از این سرای بربندد و مهمان خروارها خاک سرد گور شود بیندیشد و برخود نلرزد؟ کیست که بتواند چهره ی مرگ را با گرمی تحمل کند؟ کیست که بتواند ادعا کند که معمای مرگ برای او مطرح نیست و تا این مسأله برای او حل نشود از آرامش روح و روان برخوردار خواهد بود؟
معمای مرگ و ترس از آن مسأله ای است که در طول تاریخ همواره بر اولاد آدم بویژه متفکرین و فلاسفه مطرح بوده است. ترس از مرگ بسیاری از اندیشمندان را بر آن داشته تا راه حلی برای گریز از آن بیابند. دامنه ی این ترس تا بدان جاست که اپیکور فیلسوف را بر آن داشته تا به توضیح واضحات بپردازد.
اپیکور می گوید: مرگ ترسی ندارد، چرا که تا احساس هست مرگ نیست و وقتی هم که مرگ فرا رسید دیگر احساسی در کار نیست تا انسان از آن بترسد.
شکی نیست که اظهارنظر اپیکور برای حل معمای مرگ هرگز قادر نخواهد بود تا از عهده ی حل آن برآید و اگر هم این پند و اندرز اپیکور تنها راه چاره برای گریز از ترس از مرگ می بود دیگر لزومی نداشت که این همه سخن از مرگ در طول تاریخ به میان بیاید. معمای مرگ و ترس از آن پیچیده تر از آن است که با این گونه توضیح واضحات بتوان از عهده ی حل آن برآمد.
بسیارند کسانی که زندگی را فقط بدین جهت بی معنا و محتوای یافته اند که سرانجامش مرگ است، اینان می گویند زندگی فاقد ارزش و معناست، زیرا هر آنچه را که در آن هدف قرار دهیم و به آن دل ببندیم مرگ آن را نابود خواهد کرد و به همین دلیل همه چیز در زندگی به خاطر رنجی که از فقدانش می بریم ارزش ندارد.
اکثر طرفداران فلسفه ی پوچی چون کامو و کافکا و سارتر و مالرووبکت و ... بدین انگیزه به پوچی گراییده اند که نتوانسته اند به راز مرگ پی ببرند. از دیدگاه این نویسندگان زندگی از آن جهت که سرانجامی جز مرگ و نیستی به دنبال ندارد پوچ و بیهوده است.
همین غم مرگ و وداع با زندگی است که خیام را به یاس و نومیدی می کشاند. برای خیام دردناک است که باید زندگی را با تمام خوشی ها و لذت هایش ترک گفت و به زیر خروارها خاک خفت.
آورد به اضطرارم اول به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود
اندیشه ی مرگ و پایان زندگی که خیام را به بن بست بدبینی و نومیدی می کشاند او را بر آن می دارد تا آرزوی عمر دوباره کند و چونان سبزه از دل خاک حیاتی دیگر را سرگیرد.
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پس صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
اگر چه مسأله مرگ به جهت ترس از آن مورد بی عنایتی بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است و می کوشند تا به گونه ای ترس از آن را نامعقول جلوه دهند و به انسان ها تفهیم کنند که در اصل به مسأله مرگ نیندیشید، اما اهمیت آن و لزوم توجه به آن مورد توجه جمعی از متفکران و فلاسفه قرار گرفته است.
" هایدگر " از جمله فلاسفه اگزیستانسیالیزم است که روی مسأله مرگ بسیار تاکید می کند. به گمان وی ما فقط هنگامی می توانیم به وجود اصیل خود دست یابیم که با امکان مرگ روبرو شویم، چرا که تنها مرگ است که می تواند ما را از زندگی مبتذل روزانه خارج سازد.
از نظر هایدگر از لحظه ای که انسان به جهانی که در ساختن آن هرگز دستی نداشته پرتاب می شود، مرگ وجودش را زیر سیطره خود می گیرد. هایدگر از این ضرب المثل بهره می گیرد که " به محض آنکه به عرصه ی وجود گام می نهیم دیگر به حد کافی عمر گذارده ایم که بمیریم."
هایدگر از این جهت روی مسأله تاکید می کند که به گمان وی مرگ موجب می شود تا انسان به خود بیندیشد و خودهای دروغین را کنار زده، به خود حقیقی خویش دست یابد.
« اصالت معنایی جز این ندارد که آدمی به راستی خود شود، بدین طریق که با اراده ای استوار با مرگ خود روبه رو گردد.
مرگ آزادی بخش است: ما را از اسارت دلبستگی های خود که پیوسته این خطر را متضمن است که وجود عادی ما را یک سره در خود فرو برد، رها می سازد و ما را در اختیار خیالهای اساسی می گذارد که با آنها وجود خود را می سازیم...
بهتر است با زبانی اصیل تر بگوییم که من خواهم مرد، و برایم هیچ چیز اهمیت ندارد، جز اینکه همان خودی گردم که باید. و حتی شادمان بگوییم که شکر خدا که مرگ هست و گرنه من چگونه به زندگانی ادامه می دادم؟ اگر مرگی در کار نبود من ناگزیر بودم به این دیگری بودن خود تا ابد ادامه دهم، ناگاه کسی باشم بدلی (8)»

اریک فروم

نیز از جمله کسانی است که معتقد است باید به مسأله مرگ سخت توجه داشت. به گمان فروم آگاهی از مرگ از خصوصیات افراد آدمی است و فرهنگ هر اجتماعی نیز به گونه ای با مسأله مرگ مواجه است و فرهنگ هیچ جامعه را در طول تاریخ نمی توان سراغ گرفت که درباره ی معمای مرگ نظری نداده باشد. به گمان وی در جوامعی که سیر تفرد پیشرفت بسیار ندارد، یعنی شخصیت فرد و رشد فردی انسان دچار رکود است، مسأله مرگ مسأله ای کوچک تلقی می شود، اما در اجتماعاتی که به شخصیت فردی انسان توجه می شود، فرد در جمع نابود نمی گردد مسأله مرگ مسأله ای کم اهمیت تلقی نمی شود. به نظر اریک فروم بی توجهی به مسأله ی مرگ ضربه ای کوبنده به شخصیت فرد وارد می سازد و روزگار ما هم که به این مسأله چندان توجهی ندارد، در واقع ضربه بر شخصیت و حیات آدمی وارد می سازد.
« یکی از هیجانات تحریم شده که تذکری درباره ی آن رواست و جلوگیری از آن به ریشه ی شخصیت می زند حس اندوه و دریغ یا تراژدی در زندگی است.
آگاهی از مرگ و جنبه ی تراژدیک زندگی از خصوصیات اساسی آدمی است. فرهنگ هر اجتماع به نحوی با مسأله مرگ پنجه می افکند. در اجتماعاتی که سیر تفرد پیشرفت بسیاری نداشته پایان هستی فردی مسأله کوچکتری است، چه تجربه ی فرد بودن بسط و تفصیل فراوان نیافته، هنوز اختلاف مرگ و زندگی در تصور مردم عمیق نیست. اما اجتماعاتی که در آنها این سیر به درجه ی بالاتری رسیده است و اهل آن تشخیص و تعیین بیشتری کسب کرده اند، همیشه مرگ را از دریچه ی ساختمان روانی و اجتماعی خود نگریسته اند...
روزگار ما منکر شده است و بدین ترتیب به یکی از جنبه های اساسی زندگی به دیده ی انکار می نگرد. به جای آنکه بگذارد آگاهی از مرگ و رنج نیرومندترین محرک حیاتی و بنیان همیشگی انسان ها شود و به صورت تجربه ای مایه ی شدت و عمق شادی و شوق درآید، آن را سرکوب می کند. اما چون پیوسته قاعده بر آن است که عناصر سرکوفته از میان نمی روند و فقط از نظر مخفی می شوند، ترس از مرگ به هستی غیر قانونی خویش ادامه می دهد و علی رغم مجاهدات ما در انکار آن به علت سرکوفتگی، زنده ولی نازا در درون به جای می ماند».(9)
حال با در نظر گرفتن این موضوع که مسأله مرگ از یک سو دارای اهمیت ویژه ای است و از نقطه نظر زیست آدمی نمی تواند مسأله ای ناچیز و بی اعتبار تلقی شود و از سوی دیگر ترس از آن موجب اخلال در نظام روانی انسان و بر هم زدن آرامش روح و روان می شود، این سؤال مطرح است که کدام مکتب می تواند معمای مرگ را حل نماید؟ آیا مکتب ماده گرایی می تواند این معما را حل کند یا مکتبی که اصل و اساس در آن خداست؟ آیا انسان با اعتقاد به خدا و ایمان به مبدأ قدرت و حکمت می تواند آرامش درونی خود را تضمین کند یا با بی اعتقادی و گریز از او؟
شکی نیست که تنها یک مکتب و یک جهان بینی است که می تواند مرگ را حل نماید و آدمی را از وادی رنج و نومیدی و پوچ گرایی رهایی بخشد. آن هم مکتب توحید و جهان بینی الهی است. چرا که این مکتب مرگ را به گونه ای توجیه و تفسیر می کند که نه تنها نومید کننده و رنج آور نیست تا آدمی را به سکون و یاس کشانده که حرکت دهنده و امید بخش نیز هست تا جایی که موجب می شود آدمی از روی علم و آگاهی و با انتخابی مثبت و سازنده به قتل گاه شهادت رفته، شهیدی جاودانه شود.
تنها مکتب توحیدی و جهان بینی الهی است که می گوید مرگ به معنای فنای مطلق و پایان زندگی نیست و آدمی نیز با مرگ رهسپار دیار عدم نمی شود.
مرگ از نظر مکتب توحیدی یک پل است، پلی برای عبور از عالمی به عالم دیگر و خروج از حیات و نشئه ای به حیات و نشئه ای دیگر. مرگ پایان زندگی نیست بلکه آغاز یک زندگی ابدی و جاودانی است. انسان نمی میرد تا معدوم شود بلکه می میرد تا نتیجه انتخاب های خویش را ببیند و از آنها بهره بگیرد. انسان نمی میرد تا حاصل همه کوشش ها و رنج هایش نابود شوند بلکه می میرد تا در عالمی دیگر زندگی نوینی را آغاز کند.
برهمین اساس است که هر قدر مرگ برای یک انسان مادی نگران کننده و محنت زا باشد، برای انسان الهی که اعتقاد به خدا و عالمی ماورای این جهان دارد بر هم زننده ی آرامش درون نیست. آغاز است؛ آغاز حیاتی جدید.
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم ز حیوان سرزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله ی دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستن زجو
کل شیی هالک الا وجهه
انسان الهی چون اعتقاد به عدل الهی دارد و می داند که خداوند به کسی ظلم و ستم نمی کند و هر کس که کاری انجام دهد، چه مثبت و چه منفی، باید در عالمی دیگر جزای آن را ببیند بناگزیر از مرگ هراسی نخواهد داشت. یک چنین انسانی می داند که چون خدا عادل است و در برابر او ظالم و عادل یکسان نیستند و کسی که ظلم و ستمی را روا دارد مجازات خواهد شد و کسی هم که در این عالم هزاران هزارگونه رنج و اندوه را برای رسیدن به آرمان اعلای حیات بشری تحمل کند بدون پاداش نخواهد بود. برای یک چنین انسانی مرگ وسیله ای است برای رسیدن به پاداش زحمات و مشقاتی که تحمل کرده است.
برای انسان الهی که می داند خداوند حکیم است و هیچ فعل عبث و بیهوده ای انجام نمی دهد باور کردنی نیست که هدف خداوند از آفریدن دستگاه آفرینش بخصوص انسان که جزیی از این مجموعه ی بیکران است این باشد که انسان چند روزی توام با هزاران غم و اندوه و ناراحتی زندگی کند و سپس رهسپار این دیار عدم شود. انسان الهی خدا را چونان کوزه گری تصور نمی کند که کوزه ای بسازد و آن را نابود سازد. انسان الهی بر اساس شناختی که از خداوند حکیم دارد برایش غیر ممکن است که مرگ را پایان همه چیز تصور کند.
انسان الهی از آنجا که می داند ساخته شده ی قدرتی حکیم است و خداوند حکیم نیز همه ی غرایز و تمایلات انسان را برای منظور و مقصدی خاص آفریده و فعل آفریدگار بیهوده نیست، بر این عقیده است که چون میل به بقا دارد حتماً جهانی به نام عالم بقا وجود دارد که این میل درونی راه به سوی آن دارد.
انسان الهی می داند که اگر برای فنا و نیستی آفریده شده بود و مرگ برای او پایان همه چیز می بود دیگر لزومی نداشت که عاشق بقا باشد، بلکه می بایست میل به فنا و نیستی می داشت.
بنابراین از آنجا که انسان از یک سو ساخته شده ی قدرتی حکیم است که هیچ فعل عبثی را انجام نمی دهد و از سوی دیگر ذاتاً طالب بقا و دوام است، بنابراین دارای بقا خواهد بود و مرگ نیز پایان همه چیز برای او نخواهد بود.
اصولاً اندیشه ی مرگ هر قدر که در مکتب های مادیگرایی اندیشه ای منفی و بازدارنده است که موجب بدبینی و پوچی می شود و ضربه بر روحیه ی انسان وارد می سازد در مکتب توحید اندیشه ای مثبت و سازنده است.
توجیه مرگ در جهان بینی الهی موجب می شود تا انسان از اعمال زشت و ناهنجار خود دست برداشته، گام به سوی خیر و نیکی بردارد. بسیاری از خودخواهی ها و خودکامی ها و رذایل اخلاقی و مفاسد انسانی فقط به وسیله تفسیر مرگ در مکتب توحید از میان رفتنی است.
یک انسان مادی هر اندازه که بکوشد تا ترس از مرگ را کتمان کند و بر روی این تمایل درونی سرپوش گذاشته، آن را سرکوب نماید و این چنین تظاهر کند که مرگ برای من مسأله ای نیست، یعنی هیچ نقش بازدارنده ای ندارد به فرض محال که این اندیشه قابل پذیرش باشد این اشکال بزرگ را دارد که مرگ برای چنین فردی فاقد جنبه ی مثبت و سازنده است.
خلاصه ی کلام آنکه انسان الهی چون اعتقاد به مبدأ آفرینش دارد و بر اساس جهان بینی حاکم بر اندیشه خویش که مرگ را نسبی می داند نه مطلق و حیات را نیز مدرسه ای می داند برای تکامل هم مسأله مرگ را به گونه ای منطقی و صحیح توجیه می کند و نمی گذارد تا معمای مرگ آرامش روحی او را نابود سازد و هم از پوچی و بدبینی که دشمن آرامش و آسایش است رهایی می یابد.

خلاء وجودی و دغدغه ی خاطر

انسان موجودی است که دغدغه خاطر دارد. از اعماق فطرت و درونش فریادی می شنود که به او می گوید: این جهان برای تو تنگ است و محدود. روح بی نهایت جوی تو را مقتضیات جهان مادی نمی توانند اقناع کنند.
انسان در طول تاریخ همیشه احساس می کرده که این جهان و هرچه در آن است برای او کم و ناچیزند و نمی توانند تشنگی درونی او را سیراب کنند.
انسان همیشه احساس می کرده که بر همه ی موجودات چیزی افزونتر و بیشتر دارد، چیزی که موجب امتیاز او بر همه ی چیزهاست و او را به دغدغه ی خاطر می کشاند و آسایش او را به هم می زند.
آنچه که انسان را رنج می دهد و او را به خلوت دل خویش فرو می برد " خلاء وجودی " انسان است. خلایی که بر اثر آن انسان، جهان و آنچه را که در آن است کم و ناچیز می یابد.
انسان هنگامی که به خویشتن خویش فرو می رود و خود را بر خود برمی نهد در حالاتی دچار احساس غم و اندوه عمیق می شود.
خودآگاهی و " خلاء وجودی " انسان را بر آن می دارد تا لحظاتی بر این اندیشه فرو رود که هیچ چیز در دنیا قابل دلبستگی نیست و به هر چیز که انسان دل ببندد روزی متوجه خواهد شد که قادر به پر کردن خلاء درونی او نیست.
بسیاری از افراد که ثروت یا زیبایی یا مقامی را برای خود هدف و آرمان تلقی می کنند و همه ی عناصر وجودی خود را در آن هدف مستهلک می سازند وقتی که به حد اشباع می رسند یا با شکستی مواجه می شوند یک باره نسبت به همه چیز بدبین شده، سر از وادی های پوچی در می آورند. چرا این چنین است؟ چرا کسی که از همه ی مواهب زمینی استفاده می کند به طور کامل در رفاه و آسایش است یک باره طغیان کرده و علیه خود می شورد؟ چرا رفاه جویی نمی تواند انسان را به آرامش درون برساند؟
همه ی این چراها یک جواب دارد و آن این است که خلاء درونی انسان با یک چنین چیزهایی پرشدنی نیست. مال و منال، زیباجویی، جاه و مقام رفاه، علم و دانش و ... ناچیزتر از آن هستند که بتوانند روح بی نهایت جوی تشنه ی آدمی را سیراب سازند.
انسان سراپا نیاز است نیاز او تنها امور مادی و ارضاء غرایز طبیعی نیست، چرا که وجود آدمی از دردی بزرگ رنج می برد: درد تنهایی و بی کسی.
هیچ یک از " کس ها " و چیزها نمی توانند برای همیشه پاسخگوی این " تنهایی " و " بی کسی " باشند، مگر خدا. تنها اوست که می تواند این خلاء را ملاء سازد. تنها اوست که می تواند تشنگی روح بی نهایت جوی آدمی را که از بی تفاهمی ها و جدایی ها نالان است سیراب سازد.
همدل و همسخن حقیقی انسان تنها خداست. فقط با خداست که می توان از همه ی دردها و نیازها و جدایی ها سخن گفت. تنها خداست که می تواند غم و اندوه تنهایی و " یکه " بودن آدمی را برطرف سازد. تنها خداست که می تواند درد زندانی بودن آدمی را در هستی توجیه سازد و او را از این خاکدان به سوی عالم بالا بکشاند.
چیست دین برخاستن از روی خاک
تا که آگه گردد از خود جان پاک
اشکال کسانی مانند کامو و سارتر که نسبت به خدا بی تفاوت بوده، به انسان ها درس وفاداری به زمین و زندگی زمینی را می آموزند این است که اینان انسان را بسیار حقیر و کوچک تر پنداشته اند. اینان بدین مهم توجه نکرده اند که نه زمین و نه زندگی زمینی را توانایی آن نیست که خلاء وجودی انسان را پر سازند.
اینان اگر می دانستند که نه زندگی مادی توانایی پاسخگویی فریادهای دل دردمند و جدا افتاده ی آدمی را دارد و نه زمین گنجایش روح آدمی را، هرگز این چنین برای دردهای بشری درمان تعیین نمی کردند.
بسیاری از متفکریان زمان ما به نوعی به وجود این اضطراب پی برده اند و می دانند این جهان کفایت انسان را نمی کند و انسان به چیزی مافوق این عالم نیازمند است، اما بر اثر شناخت محدودشان و یا بت های ذهنی حاکم بر اندیشه شان نتوانسته اند پاسخگوی اضطراب های درونی و دغدغه ی خاطر انسان باشند. اینان توجه نکرده اند که اضطراب بشر با رفاه زدگی پر شدنی نیست. اگر همه ی انسان ها به رفاه و آسایش مادی برسند باز به دنبال چیزی خواهند بود که خلاء وجودی شان را پر سازد.
هایدگر از جمله کسانی است که در روزگار ما سخن از اضطراب و دلواپسی به میان آورده است. به گمان وی اضطراب از خصوصیات ممتاز هستی آدمی است و آدمی را بر آن می دارد تا در برابر هستی خویش نگران باشد، و این ویژگی نیز در میان همه ی موجودات جهان تنها متعلق به اوست، چرا که به هیچ موجودی نگران خویش نیست. این نگرانی و دلواپسی انسان را به سوی وجود اصیل خویش رهنمون می سازد. این اضطراب که ریشه ی عمیق در انسان دارد عموماً مورد غفلت آدمی قرار می گیرد و انسان می کوشد تا این دلواپسی را تغییر شکل داده، از حالت اصلی خود منحرف سازد.
اریک فروم نیز به گونه ای از تنهایی انسان ها سخن به میان می آورد. به گمان وی هر چه انسان مراحل کودکی را پشت سر می گذارد، به ناتوانی تکیه گاه های خویش پی می برد، بیشتر احساس تنهایی می کند. انسان وقتی در برابر جهان قرار می گیرد و خود را وجودی منفرد و متفاوت از طبیعت و از مردم تصور می کند. انسان وقتی در برابر مسأله ای به نام مرگ قرار می گیرد و از پیری و مرگ خویش آگاه می شود احساس تنهایی می کند.
« با آگاه بودن از خویش به عنوان موجودی متمایز از طبیعت و مردم دیگر، و با آگاه بودن - ولو به طور خفیف - از مرگ و بیماری و پیری، آدمی قهری در مقایسه ی خویش با جهان و همه آنها که " او " نیستند احساس حقارت می کند. تنها تعلق به جایی و معنی و جهتی در زندگی است که انسان را از این احساس که چون ذره ای خاک بالاخره مغلوب کوچکی خود خواهد شد به دور می دارد، و اگر نتواند خود را به نظامی که به زندگیش معنی و جهتی می بخشد مربوط کند درونش لبریز از شک خواهد شد و همین شک سرانجام قدرت عمل، یا به عبارت دیگر قدرت زندگی را در او فلج خواهد کرد».(10)
به گمان فروم برای آنکه انسان از تنهایی نجات پیدا کند، باید با انسان های دیگر و طبیعت ارتباط برقرار سازد. البته ارتباطی که فردیت او را از میان نبرد و موجب رکود شخصیت او نشود.
اشکال فروم نیز این است که او به این حقیقت توجه نکرده است که تنهایی انسان ریشه ای عمیقتر از آنچه که وی گمان کرده در درون انسان دارد تنهایی عمیقی که تنها با ارتباط با همنوع و طبیعت از میان رفتنی نیست جدایی و تنهایی حقیقی انسان جدایی از اصل خویش است؛ تنهایی که از محدودیت جهان برای او ریشه می گیرند.
از اینها گذشته آگاهی از مرگ و ترس ناشی از آن هم مسأله ای نیست که همنوع آدمی بتواند غم ناشی از آن را تسکین دهد.
در میان همه ی متفکران تاریخ مولانا جلال الدین دقیقتر از همه مسأله جدایی و تنهایی را مطرح کرده است. فریاد نی مولانا که از جدایی ها شکایت ها دارد و شکوه ها نشانگر عمق خلأ وجود آدمی است. نی مولانا از جدایی و دورافتادگی شکایت دارد و از آن هنگام که از نیستان جدایش ساخته اند تاکنون همواره نالان و گریان بوده است.
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
این فریادها و ناله ها، این شکوه ها و شکایت ها از دورافتادگی از اصل است: از خداست، از آن که اصل همه ی رهروان راه کمال است؛ او که مبدأ و مقصد انسان های متعالی جوست؛ او که همه چیز انسان های پاک دل و پاک طینت است.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
ممکن است کسی سؤال کند که اگر همه ی حرف ها و همه ی دردها در این نی است، نی دور افتاده از اصل خویش. پس چرا بسیاری احساس درد نمی کنند و فریادی از نی وجودشان بلند نمی شود؛ پاسخ آسان است، چرا که کم نیستند کسانی که نی وجودی خویش را شکسته اند و خود نمی دانند. اینان کسانی هستند که " خود " را از دست داده اند و " ناخود " شده اند. آخر مگر ممکن است که از درون انسانی که مسخ و از خود بیگانه شده است صدایی بلند بشود؟ مسلماً نه، مگر انسانی که به خود بیاید و " خود " فراموش شده اش را باز یابد.
کوتاه سخن آنکه انسان میل دارد که از خود فراتر رود. از آنچه که دارد پا فراتر نهد. به سویی غیر از آنچه که اکنون در آن است سیر کند. عروج کند تا تعالی یابد و تکامل پیدا کند.
یاسپرس از جمله فلاسفه ی اگزیستانسیالیزم است که به تعالی جویی انسان توجه نموده است، یاسپرس که از محدودیت ها و تنگناهای انسانی سخن به میان آورده معتقد است که آدمی باید با انتخاب های خویش هر لحظه در حیطه ای از هستی قرار گیرد. انسان باید از خود به در شود و به سوی " خدا " گام بردارد.
به گمان یاسپرس جلال و شکوه خدا آن چنان است که هر هستی داری رو به سوی او دارد و در حال کشش به سوی بارگاه او پیش می رود.
انسان باید خود را به خدا تسلیم نماید تا به هستی واقعی خویش دست یابد.
« من تا آنجا که خود را تسلیم خدا می کنم، تا آنجا که تحمل بدترین دردها و یا فراهم کردن سعادتی از آنها برای خود و یا ویران کردن خویش خود را تسلیم خدا می کنم خودم می شوم».(11)

پی نوشت ها :

1. فرد در جامعه های امروزی ص 8-87.
2. نگاه کنید به " آینده یک پندار " ص 179.
3. آینده یک پندار ص 456-40.
4. تصویر جهان در فیزیک جدید ص 159.
5. دین و روان ص 28.
6 و 7. همان ص 57، 26.
8. اگزیستانسیالیزم چیست؟ ص 57.
9. گریز از آزادی ص 2-241.
10. گریز از آزادی ص 34.
11. اندیشه ی هستی 213.

منبع مقاله : 
نصری، عبدالله؛ (1373)، خدا در اندیشه ی بشر، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول
تعداد بازدید از این مطلب: 68
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اصول روان درمان گری الهی، با رویکرد رشد
اصول روان درمان گری الهی، با رویکرد رشد
 

آموزشهای مکتب روان شناسی اسلامی به منظور ایجاد رشد در انسان به هر دو جنبه نظری و عملی توجه دارند و با تفصیلی که در کتاب بررسی مقدماتی اصول روان شناسی اسلامی آمده است، این آموزشها می توانند و باید به عنوان اصول رشد تلقی شوند (1). اصول رشد در صورتی می توانند رشد انسان را تأمین نمایند که فرآیندهای سه‌گانه زیر اجراء شوند:
1ــ اصول رشد فراگرفته شوند. (دانش)
2ــ اصول رشد مورد پذیرش واقع شوند. (پذیرش)
3ــ اصول رشد در عمل مورد استفاده واقع شوند. (کنش)
بر اساس آموزش های اسلامی می توان مکانیسم بروز اضطراب را در اختلال در یکی از فرآیند‌های سه گانه فوق خلاصه نمود. به منظور تعریف و بررسی مکانیسم بروز اضطراب به کتاب مؤلف تحت عنوان بررسی مقدماتی اصول روان شناسی اسلامی مراجعه شود. به نظر می رسد که مرور آن برای بررسی روشهای روان درمانی و پیشگیری اضطراب لازم باشد.

فطری بودن اصول بهداشت روانی و ارتباط آنها با روان درمانی

نکته بسیار مهمی که در مورد اصول بهداشت روانی باید توجه داشت این واقعیت است که تمام آموزشهای الهی، (قوانین رشد) قوانین فطری و عقلانی هستند و به همین علت در تمام مناطق جغرافیایی و در تمام زمانها قابل استفاده می باشند. بر همین اساس این اصول می توانند در پیشگیری تظاهرات واکنشی روانی و به طور کلی پیشگیری از تمام اختلالات روانی که جنبه عضوی و ارثی ندارند مفید واقع شوند.
وقتی بتوان اثبات کرد و پذیرفت که اختلالات روانی واکنشی به علت فقدان توجه، عدم یادگیری عدم پذیرش و عدم کاربرد «اصول رشد» به وجود می آ‌یند به راحتی می توان به این نتیجه رسید که راه درمان این اختلالات از طریق معکوس نمودن این فرآیند، یعنی توجه، یادگیری، پذیرش، کاربرد اصول رشد امکا‌ن پذیر می باشد. با برداشت فوق، روان درمانی دارای سیر منظم خواهد بود.
بررسی اصول روان شناسی اسلامی و جریانهای اصلی روانی در انسان این واقعیت را نشان می دهند که انسان در حالت سلامت فکر، همواره در حالت پویایی در مسیر رشد می باشد. کندی، توقف و سیر معکوس در این روند موجب بروز اختلالات واکنشی روانی و اختلالات شخصیت می گردد. به طور کلی وظیفه درمانگر را می توان به صورت زیر خلاصه نمود:
1ــ کشف مشکلات اصلی مراجعه کننده.
2ــ بررسی شخصیت فرد مراجعه کننده و کشف این واقعیت که حاکمیت فطرت یا شهوت در او، چگونه است؟
3ــ کشف عوامل متوقف کننده رشد از طریق بررسی مدارهای اصلی زندگی.
4ــ بررسی امکانات لازم برای ایجاد توجه، آموزش، پذیرش و کاربرد اصول رشد، به صورت الاهم فالاهم.
5 ایجاد حرکت در مراجعه کننده از طریق اصلاح مدارها و کاربرد فرآیند‌های فوق.
6ــ پیگیری مداوم به منظور تثبیت فرد در مدار توحید و ایجاد حرکت مداوم به سمت رشد، تا دستیابی به کیفیت استقلال و خودکفایی.
7ــ به منظور تعیین میزان بازدهی روان درمانی بر اساس روش فوق می توان قبل و بعد از جلسات روان درمانی، کاهش مشکلات روانی بیمار را بر اساس پرسشنامه های خودسنج و آزمونهای متداول در تعیین میزان اضطراب و افسردگی ارزیابی نمود، به عنوان مثال از بیمار می خواهیم که به مشکلات روانی خود در بیشترین مقدار، نمره 8 و برای این مشکلات در حالی که به طور کامل فروکش کرده باشند، نمره صفر بدهد. در صورتی که مشکلات خاص او به نصف تقلیل یافته باشند نمره چهار را منظور کند. و برای تقلیل کمتر از نصف، نمره 2 و بیشتر از نصف نمره 6 بدهد. این درجه بندی را که ما معمولاً در روشهای‌ رفتار درمانی مورد استفاده قرار می دهیم می توان در مورد ارزیابی کلیه مشکلات روانی در ضمن درمانهای پروفسور مارکس I.M. Marx در انستیتوی روان پزشکی لندن استفاده نموده ام. در این روش ساده می توان میزان بهبود را به راحتی روی منحنی آورد. به این ترتیب که روی محور افقی طول درمان و روی عمودی میزان بهبود را مورد بررسی قرار داد. زمان درمان را می توان برحسب تعداد جلسات روان درمانی و یا برحسب تعداد هفته ای که بیمار تحت درمان قرار گرفته است، مشخص ساخت.
برای دستیابی به اهداف فوق، شناخت مشخصات فطرت و شهوت، تضاد‌ها و فعل و انفعالات بین آنها برای درمانگر الزامی است، اعتقاد به فطرت به عنوان یک جنبه ذاتی که در تمام انسانها‌ عمومیت دارد، نتایج مثبت خود را در روان درمانی و تعلیم و تربیت به خوبی نشان می دهد. این برداشت به درمانگر و مربی امکان می دهد که جنبه های خوش ‌آیند و ناخوش آیند و همچنین محرکها و فعل و انفعالات روانی افراد تحت تربیت خود را بشناسد و روشهای مقتضی را به کار بندد. در روان درمانی نیز، اغلب آموزشها و راهنماییهایی که توسط درمانگر اعمال می شود و می تواند مورد استفاده قرار گیرد، براساس همین فطرت مشترک است. درمانگر که به علت آموزشهای قبلی در مورد انگیزه های رفتار و طبیعت بشر و فعل و انفعالات حاصل از انگیزه های رفتاری، زمینه بهتری برای تجزیه و تحلیل فعل و انفعالات روانی و انگیزه های رفتاری مراجعین خود دارد، با استفاده از تمام آموزشها، در نهایت کار می تواند و باید خود را معیار قرار دهد که اگر به جای بیمار و یا مراجعه کننده خود بود چگونه عمل می کرد و سعی کند که مراجعه کننده را در چهارچوب قابل قبولی هدایت نماید.
همین برداشت اساس روشهای روان درمانی بطور کلی و مخصوصاً انواعی از روان درمانی است که به نام روان درمانی استدلالی Rational Psychotherapy روان درمانی هدایت کننده Directive Psychotherapy روان درمانی تلقینی Suggestive Psychotherapy و روان درمانی براساس ایجاد امید Hope Psychotherapy مورد استفاده قرار می گیرند.
بدیهی است هنگامی مسؤول روان درمانی می تواند در کار خود موفق باشد که روان شناسی انسان را براساس موازین ذکر شده بشناسد و خود به صورت قابل ملاحظه ای اصول رشد را در خویش پیاده کرده باشد. به عبارت دیگر فردی که در مسیر توحید حرکت نمی نماید و اصول رشد را نیاموخته و یا نپذیرفته است، نمی تواند و نباید در یک جامعه موحد به روان درمانی اشتغال یابد و در صورت اشتغال به روان درمانی، ممکن است حتی اختلالات مراجعه کننده خویش را عمیقتر نماید. این اصل باید در انتخاب دانشجویان پزشکی و علوم پزشکی و مخصوصاً در دوره های تخصصی عالی روان پزشکی و روان شناسی بالینی و تربیت مدرس و کادر‌های آموزشی وابسته مورد توجه قرار گیرد. بطور کلی توجه به اصل فوق در انتخاب تمام معلمان و کادرهای آموزشی الزامی است و یک فرد ملحد حق ندارد و نباید به عنوان معلم در جامعه اسلامی، به کار اشتغال یابد.

پی نوشت ها :

1- دکتر سید ابوالقاسم حسینی، بررسی مقدماتی اصول روان شناسی اسلامی، نشر و توزیع مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ص 362-346-1364.

منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 52
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اضطراب، ترس، استرس و تفاوت آنها
اضطراب، ترس، استرس و تفاوت آنها

اضطراب چیست؟

آدمی غالباً هنگام روبه رو شدن با موقعیت های تهدیدآمیز یا تنش زا احساس اضطراب و تنش می کند، این گونه احساسات واکنش های بهنجار در برابر فشار روانی به شمار می آیند.
اضطراب فقط زمانی نابهنجار محسوب می شود که بر اثر موقعیت هایی روی دهد که اکثر مردم آن ها را به راحتی حل و فصل می کنند.
اضطراب معمول ترین پاسخ به محرک تنش زاست. منظور از اضطراب، هیجانی است ناخوشایند که همه ی ما درجاتی از آن را در قالب کلمه هایی هم چون دلشوره، نگرانی، تنش و ترس تجربه کرده ایم.
وجود اضطراب در حد اعتدال آمیز آن، پاسخی سازش یافته تلقی می شود که موضع گیری متفاوت انسان ها را در برابر حوادث طبیعی و غیرطبیعی به دنبال دارد. اضطراب است که ما را وامی دارد تا برای معاینه ی کلی به پزشک مراجعه کنیم، در قرار ملاقات ها به موقع حاضر شویم، در یک جاده ی لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم و...
بنابراین وجود اندکی اضطراب می تواند به عنوان یکی از مؤلفه های شخصیت و در واقع بخشی از زندگی انسان، تأثیر مثبتی بر فرآیند زندگی و تحول آن داشته باشد. زیرا این فرصت ها باعث می شوند تا افراد مکانیزم های سازشی خود را در صورت مواجه شدن با منابع اضطراب زا گسترش دهند و در پاره ای از مواقع سازندگی و خلاقیت را در فرد تحریک می کنند تا به طور جدی با یک مسئولیت مهم مانند آماده شدن برای امتحان مواجه شود.
اضطراب یک احساس طبیعی و بخشی از زندگی انسان است که اغلب با افزایش ترشح سطح معینی از آدرنالین در مواردی مثل دلشوره قبل از اجرای سخنرانی، ارائه ی یک امتحان یا انجام یک عمل خاص و غیره دیده می شود؛ معمولاً به صورت طبیعی بروز کرده و به حفظ هوشیاری و آمادگی فیزیکی کمک می کند.
به عبارتی دیگر، اضطراب تشویشی فراگیر، ناخوشایند و مبهم است که اغلب با علایمی نظیر سردرد، تعریق یا تپش قلب، احساس تنگی نفس و ناراحتی معده همراه است (دلهره، دلشوره و نگرانی). اضطراب هیجانی است که در کلیه ی موقعیت ها اعم از ازدواج، انتخاب شغل، امتحان و مانند آن حضور فعال دارد که می تواند مفید یا زیان آور باشد. سطح معینی از اضطراب نه فقط برای رویارویی با خطر، برنامه ریزی کردن، مطالعه، هشیار بودن هنگام امتحان، احتیاط در هنگام رانندگی و... ضروری است، بلکه اگر به صورت محدود باقی بماند می تواند بسیار مفید و لذت بخش هم باشد.

ترس با اضطراب چه فرقی دارد؟

همه ی ما ترس را تجربه کرده ایم؛ میزان خطری که ممکن است ما با آن مواجه شویم به مقدار زیادی به شغل ما، جایی که در آن زندگی می کنیم و غیره مربوط می شود. ترس از این نظر با اضطراب فرق دارد که ویژگی آن نگرانی از یک موضوع خاص و خطرناک است. فوبیاها (ترس های غیر منطقی) و استرس های پس از حوادث چون در اثر یک موضوع مشخص ایجاد می شوند جزء اختلال ترس محسوب می شوند.
هنگامی که خطری را تجربه می کنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی می شویم که پاسخ ترس را تشکیل می دهند. پاسخ ترس چهار مؤلفه دارد: 1- مؤلفه ی شناختی، یعنی انتظار آسیب های قریب الوقوع. 2- مؤلفه های جسمانی، مانند واکنش های اضطراری بدن به خطر. 3- مؤلفه ی هیجانی، احساس های دلهره و وحشت. 4- مؤلفه های رفتاری، نظیر جنگ و گریز.
ترس می تواند به شکل های مختلف درآید و مؤلفه های مختلفی در آن وجود داشته باشد. وقتی فردی می ترسد، لازم نیست همه ی مؤلفه های ترس را آشکار کند.
طیف مختلفی از موقعیت های خطرناک، و دامنه ای متفاوت از پاسخ های ترس وجود دارد. زمانی که پاسخ ترس ما با مقوله ی خطر موجود در موقعیت متناسب است، آن را می پذیریم؛ اما وقتی که پاسخ ترس با مقدار خطر تناسب ندارد، آن را نابهنجار و به طور خلاصه فوبی می خوانیم.
اضطراب نیز مانند ترس چهار مؤلفه دارد، ولی با این تفاوت که مؤلفه های شناختی ترس، انتظار خطری واضح و به خصوص است، در حالی که مؤلفه های شناختی اضطراب، انتظار خطری مبهم است.
مؤلفه های رفتاری اضطراب نیز همانند ترس هستند که جنگ و گریز نام دارند، ولی موضوعی که فرد مبتلا باید از آن بگریزد یا اجتناب کند یا علیه آن باید پرخاشگری نشان دهد، در اضطراب از وضوح کم تری برخوردار بوده و گاهی اوقات مبهم است. بنابراین ترس بر پایه ی واقعیت یا مبالغه ی خطر واقعی قرار دارد، حال آن که اضطراب بر اساس خطری مبهم استوار است.
ترس در پاسخ به خطری معلوم، بیرونی، معین یا با منشأ غیر تعارضی ایجاد می شود، حال آن که اضطراب در پاسخ به تهدیدی پیدا می شود که نامعلوم، درونی و مبهم است یا از تعارض منشأ گرفته است. اضطراب هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند، یعنی به فرد هشدار می دهد که خطری در راه است و باعث می شود که فرد بتواند برای مقابله با خطر اقداماتی به عمل آورد. ترس هم هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند، ولی باید آن را از اضطراب افتراق داد. خود فروید که برای اولین بار اضطراب را به طور علمی تعریف کرد، اساساً از تفاوت میان اضطراب و ترس که اولی نسبت به موضوعی ناخودآگاه و واپس زده پیدا می شود، ولی دومی در برابر موضوعی مشخص و بیرونی روی می دهد، غافل بود. چنین افتراقی شاید هم مشکل باشد، چون ترس هم ممکن است از موضوعی ناخودآگاه، واپس زده و درونی ناشی شود که جایش را به موضوع دیگری در جهان بیرون داده است (جابه جایی). مثلاً پسربچه ای ممکن است از صداهای بلند بترسد و علتش آن باشد که در واقع از پدرش می ترسد، و صداهای بلند، ناخودآگاه پدرش را برایش تداعی می کند.
در هر حال طبق جمع بندی های به عمل آمده تفکیک ترس و اضطراب از نظر روان شناختی موجه است. اگر فردی در حال عبور از عرض خیابان با ماشینی روبه رو شود که دارد به سرعت به او نزدیک می شود، احساسی پیدا می کند که با ناراحتی مبهمی که به هنگام ملاقات با افراد ناآشنا در محیطی غریب به آدم دست می دهد، فرق می کند. تفاوت روان شناختی عمده این دو واکنش هیجانی در حاد بودن ترس و مزمن بودن اضطراب است.
«چارلز داروین» خاطرنشان کرده بود که واژه ی «ترس» (fear) از واژه هایی مشتق شده است که بر امری ناگهانی و خطرناک دلالت دارند، به نظر می رسد مدت زمان مواجهه با حوادث در بروز پدیده های فیزیولوژیک اضطراب و ترس نقش مهمی داشته باشد. داروین در سال 1896 توصیف فیزیولوژی روانی زیر را درباره ی ترس حاد منجر به وحشت ارائه داد: مقدمه ی ترس اغلب حیرت است و این دو بسیار به هم شبیه هستند، زیرا هر دو به احساس مواظبت از خود و فهم این نکته می انجامند که فوراً باید هشدار شد. در هر دو حال چشم ها و دهان گشوده می شود و ابروها بالا می رود. انسان ترسیده، نخست، چون مجسمه ای بی حرکت می ماند و نفس در سینه اش حبس می شود؛ یا چنان کز می کند که گویی می خواهد خود را از دید دیگران مخفی کند. قلبش چنان تند و محکم می زند که گویی به دنده هایش می کوبد، اما نه این که الزاماً کارایی بیش تری پیدا کند و خون بیش تری را به همه ی اعضای بدن برساند، چون فرد در همان حال مثل وقتی که دچار ضعف می شود، رنگش می پرد، البته این رنگ پریدگی عمدتاً یا تماماً ناشی از گرفتاری مرکز تنظیم قوام عروق (مرکز وازوموتور) است که موجب انقباض شریان های کوچک پوست شده است.

علایم ترس کدام اند؟

با احساس ترس شدید، پوست بدن عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفته و بلافاصله عرق بر تن فرد می نشیند. تراوش عرق (Exudation) تنها نکته ی قابل مشاهده است، و سطح پوست در حین تعریق سرد است و از همین رو آن را اصطلاحاً عرق سرد می خوانند. حال آن که غدد عرق (غدد سودوریفیک) زمانی به درستی تحریک می شوند که سطح بدن گرم باشد. هنگامی که ترس عارض می شود، مو نیز بر تن راست می شود و عضلات سطحی بدن به رعشه درمی آید. به دلیل آشفتگی عمل قلب، تنفس نیز تند می شود. غدد بزاقی درست کار نمی کند و دهان خشک می شود، به طوری که فرد اغلب دهانش را باز و بسته می کند. در ترس خفیف هم دیده ایم که تمایل زیادی به خمیازه وجود دارد. یکی از بارزترین علایم ترس لرزش تمام عضلات بدن است که اغلب پیش از همه در لب ها دیده می شود؛ از این رو و نیز به علت خشکی دهان، صدای فرد خشک و گرفته می شود، یا اساساً زبانش بند می آید.
با تشدید ترس و تبدیل آن به احساس وحشتی عذاب آور، شاهد عواقب متضادی خواهیم بود، اتفاقی که در همه ی هیجان های شدید دیده می شود. قلب به طرزی وحشتناک می کوبد و یا دچار بی نظمی می شود و لذا ضعف عارض می شود. رنگ فرد مثل مرده ها می پرد، نفس کشیدنش دشوار می شود، پره های بینی اش کاملاً باز می شود و لبانش به لرزش می افتد. چانه ی فرد به لرزه در می آید، بغض و گرفتگی در گلویش پیدا می شود، پلک هایش گشاده می شود و چشم های وق زده اش یا به عامل وحشت دوخته می شود، یا بی تابانه از سویی به سوی دیگر می رود و چنان که گویند، مردمک ها فوق العاده متسع می شوند. تمام عضلات بدن سفت یا متشنج می شود. فرد دست هایش را اغلب بی اراده و با تشویش، گاه به هم می فشارد و گاه از هم می گشاید. ممکن است بازوانش را به جلو حایل کند تا خطر وحشت بار را از خود دور کند، یا ممکن است از فرط وحشت آن ها را روی سرش بگیرد... گاه نیز فرد ناگاه و بی مهابا میل دارد بگریزد، این تمایل چنان پر قدرت است که دلیرترین سربازان را هم ممکن است از پا درآورد و ناگهان حمله ی هراس آن ها را فراگیرد.

کارکردهای انطباقی اضطراب کدام اند؟

برخلاف تصور همگان اضطراب همیشه مخرب نیست، میزان اندکی از اضطراب، تا آن اندازه که در انجام کارهای متفاوت اختلال ایجاد نکند، نه تنها مضر نیست، بلکه بسیار مفید واقع می شود، و حتی به رشد و تکامل شخصیت و بهتر انجام شدن کارها کمک فراوانی می کند. شاید رمز موفقیت و اکتشافات و اختراعات بشری نیز، احساس نیازی بوده که در نتیجه ی همین اضطراب های معتدل و اندک به وجود آمده است.
ما انسان ها به نوعی درگیر اضطراب حاصل از موقعیت های مختلف زندگی هستیم که البته تا حدی طبیعی است. منظور از این اضطراب اندک همان دلواپسی ای است که همگی ما برای انجام هرچه بهتر و سریع تر کارها با مطلوب ترین روش و کیفیت در وجود خود احساس می کنیم. چنین دلهره ای عاملی برای حرکت، تلاش و پیشرفت و تکامل است. اگر برای انجام کارهای مان اضطراب اندکی احساس نکنیم، درست مثل مجسمه ای بی تفاوت نسبت به تمام امور بی انگیزه رفتار خواهیم کرد.
مثلاً دانش آموزی که انگیزه ای برای موفقیت در تحصیل و پیشرفت علمی در خود احساس نکند، موفقیت و عدم موفقیت در امتحان را امری علی السویه تلقی می کند و علاقه ای به درس و مطالعه نشان نمی دهد؛ اما اگر از عدم موفقیت احساس اضطراب داشته باشد، سطح عملکرد و موفقیت تحصیلی او افزایش خواهد یافت. علاوه بر ایجاد انگیزه، اضطراب اندک و متعادل، عاملی است تا کارها هرچه سریع تر و با دقت بالاتر انجام شوند.
فایده ی بعدی اضطراب متعادل و اندک (پس از دقت، سرعت و ایجاد انگیزه) ایجاد نظم در کارهاست. دانش آموزی که به موقع تکلیف خود را انجام می دهد یا با انجام تمرین ها و تکالیف وسواس به خرج می دهد و از امتحانات احساس اضطراب می کند، از ابتدا نظم و انضباط را در کارهای خود حاکم می کند.
اگر اضطراب را صرفاً هشداری تلقی کنیم که فرد را گوش به زنگ می کند، ظاهراً هیجانی با همان مبنای ترس است. اضطراب خطری بیرونی یا درونی را اعلام می کند و لذا موجب حفظ حیات می شود. ماهیت بروز اضطراب از پایین ترین سطح به بالاترین سطح عبارتند از: خطر وقوع صدمه ی جسمی، خطر جدایی از محبوب، خطر بروز مانعی در برابر ارتقای موقعیت یا منزلت فرد، و سرانجام خطراتی را اعلام می کند که در برابر کلیت و یکپارچگی فرد وجود دارد. اضطراب باعث می شود که فرد برای پیش گیری از خطرات و تهدیدها یا برای تخفیف عواقب آن ها کاری بکند. سخت کوشی با هدف کسب آمادگی برای امتحان، جا خالی دادن وقتی که توپی را به طرف شما پرتاپ کرده اند، خزیدن در رختخواب پس از اعلام خاموشی در خوابگاه برای پیش گیری از مجازات، و دویدن برای رسیدن به آخرین قطاری که شما را به مقصد می رساند، همه نمونه هایی از محدود کردن خطر و تهدید در زندگی روزمره است. یعنی اضطراب فرد را گوش به زنگ می کند تا اقداماتی انجام دهد که از خطر جلوگیری شود. بنابراین اضطراب از وارد شدن صدمات پیش گیری می کند.

تفاوت استرس و اضطراب چیست؟

همه ی ما گاهی دچار فشار روانی (استرس) می شویم. دانشجویان وقتی رابطه شان با هم اتاقی شان به هم می خورد یا دانش آموزان و دانشجویان وقتی مجبور می شوند دست به انتخاب گرایش تحصیلی بزنند یا موقع امتحانات، علی الخصوص امتحانات بسیار سرنوشت ساز نظیر کنکور سراسری، امتحان استخدام، امتحانات پایان ترم و... ممکن است گرفتار فشار روانی شوند.
جوامع بشری امروزی دستخوش تغییر و تحولات سریع است و این تغییرات بر بسیاری از مردم فشارهایی را تحمیل می کند. افراد به طور پیوسته در موارد زیادی تحت تأثیر فشارهای روانی هستند. انجام دادن کارهای بیش تر و بیش تر در فرصت های کوتاه و کوتاه تر، آلودگی های صوتی، آلودگی هوا، راه بندان، مشاهده ی جرم و جنایت های متعدد، فعالیت های طاقت فرسا در زندگی روزمره، فشارهای اقتصادی، ترفندهای گوناگون استکبار جهانی، جنگ های خانمان سوز و... همگی می توانند با ایجاد فشارهای روانی قابل توجه سلامت روان انسان ها را به مخاطره اندازند.
از طرفی بشر با رویدادهای پرفشاری از قبیل مرگ والدین یا دوستان یا گاهی فاجعه های طبیعی روبه رو می شود که آن هم خود استرس های متعددی را به بار خواهد آورد.
رویدادهای آسیبی بارزترین منابع فشار روانی، یعنی موقعیتی بسیار مخاطره آمیز و فراتر از دایره ی تجربه های معمولی انسان اند که فاجعه های طبیعی، جنگ، سوانح هسته ای، سوانح جاده ای، سوانح هوایی، تجاوزهای جسمانی و جنسی یا اقدام به قتل، جزئی از آن ها می باشند.
خوش بختانه بیش تر مردم هرگز دچار رویدادهای آسیب زای شدید نمی شوند، بلکه رویدادهای معمولی تری در آنان تنش ایجاد می کنند. تغییر شغل، تغییر مسئولیت در محیط کار، تعطیلات غیرقابل پیش بینی، آغاز یا پایان تحصیلات، آغاز به کار و بی کاری جزئی از آن ها می باشند.
سه ویژگی می توانند باعث تنش زا یا غیر تنش زا به شمار آمدن رویدادها شوند که عبارتند از: مهارپذیری، پیش بینی پذیری و درآویختن با محدودیت های شخصی افراد.

مهارپذیری

هر اندازه رویدادی مهارناپذیر به نظر برسد، بیش تر احتمال دارد که به صورت رویدادی تنش زا احساس شود. مهم ترین علت تنش زا بودن چنین رویدادهایی این است که چون نمی توان آن ها را مهار کرد و در اختیار قرار گرفت، در نتیجه نمی توان از رخ دادن آن ها جلوگیری کرد.
ادراک هر رویداد به صورتی مهارناپذیر به اندازه ی یک رویداد واقعاً مهارناپذیر(مثل مرگ عزیزان) می تواند باعث بروز استرس و عوارض آن گردد.
به نظر می رسد باور و اعتقاد به این که رویدادها در اختیار و مهار شخص قرار دارند، خود به خود اضطراب را کاهش می دهد، هر چند که چنین اختیار و مهاری به عمل درنیاید. مثلاً اگر دو نفر در یک راه بندان گیر افتاده باشند، در کسی که مجبور به طی مسیر در زمانی مشخص جهت رسیدن به مقصد است و دیگری اجبار زمانی خاصی ندارد، بیش تر تحت تأثیر فشار روانی است.

پیش بینی پذیری

حتی وقتی کنترل و اختیاری بر فشار روانی نداریم، اگر بتوانیم آن را پیش بینی کنیم از شدت آن کاسته می شود. آزمایش های متعددی نشان داده اند که هم انسان و هم جانوران رویداد آزارنده ی پیش بینی شدنی را به رویداد آزارنده ی پیش بینی ناپذیر ترجیح می دهند.
وقتی پیش از رویداد آزارنده هشدار فرامی رسد، شخص یا جانور فرصت آمادگی پیدا می کند تا اثرات آسیب محرک را کم تر کند.
هم چنین در مورد ضربه های پیش بینی ناپذیر، دوره ی فقدان خطر وجود ندارد، حال آن که در مورد ضربه ی پیش بینی شدنی، آزمودنی می تواند تا فرارسیدن هشدار تا حدی آمادگی پیدا کند و مانع بروز خطرات جدی شود.
برخی از شغل ها مملو از موقعیت های پیش بینی ناپذیر هستند و بسیار تنش زا به حساب می آیند؛ آتش نشانی، فوریت های پزشکی، جراحی از جمله آن هاست.

درآویختن با محدودیت های شخصی افراد

برخی موقعیت ها را هر چند می توان پیش بینی و مهار کرد، با این همه به صورتی تنش زا تجربه می شوند. چنین موقعیت هایی توانایی ما را شدیداً به چالش می کشند و نگرش فرد را به خویشتن متزلزل می کنند. امتحانات پایان نیم سال تحصیلی نمونه ی بارز از این وضع است؛ بیش تر دانشجویان و دانش آموزان در خلال امتحانات پایان نیم سال، مدت زمان بیش تری کار و فعالیت می کنند تا در خلال بقیه ی سال، و به همین جهت برخی از آنان این کوشش و تلاش جسمی و فکری را تنش زا می دانند.
با این حال واکنش های روان شناختی نسبت به فشار روانی (استرس) گوناگون اند، از شعف و شادمانی گرفته (در برابر رویدادهای تلاش برانگیز و در عین حال قابل حل و فصل) تا هیجان های معمولی اضطراب و خشم و ناامیدی و افسردگی.
وقتی موقعیتی استرس زا تداوم می یابد، بسته به میزان توانایی شخص در مقابله با آن، ممکن است از لحاظ هیجانی دچار نوسان شود.
پس می توان ادعا کرد که اضطراب یکی از انواع واکنش های روان شناختی فرد نسبت به فشارهای روانی است که خود می تواند برحسب شدت فشارهای مذکور، درجاتی از خفیف تا شدید پیدا کند یا به شکل انواعی از اختلالات اضطرابی بارزتر شود.
این که واقعه ای را عامل فشار تلقی کنیم یا نه، به ماهیت آن واقعه و نیز به امکانات فرد، دفاع های روانی اش، و مکانیسم های مدارایش بستگی دارد، که همه با مشارکت ایگو انجام می پذیرد. ایگو (خود)، مفهومی انتزاعی برای بیان روند ادراک، تفکر، و عمل فرد در مقابل پدیده های بیرونی یا سایق های درونی است. کسی که ایگو او درست کار می کند، با جهان بیرون و نیز درون خود در انطباق و تعادل به سر می برد. اما اگر ایگو (خود) خوب کار نکند و اختلالی که در تعادل فرد حاصل می شود، به قدر کافی ادامه یابد، فرد دچار اضطراب مزمن می شود. عدم تعادل مذکور چه بیرونی باشد، یعنی میان فشارهای جهان خارج و ایگوی فرد باشد، و چه درونی، یعنی میان تکانه های بیمار (مثلاً تکانه های پرخاشگرانه، جنسی، و وابستگی) و وجدانش، تولید تعارض می کند. تعارض های ناشی از وقایع بیرونی معمولاً بین فردی است، حال آن که تعارض های ناشی از وقایع درونی، درون فردی است. ترکیب این دو هم امکان پذیر است، که یک نمونه اش کارمندی است که رئیسی فوق العاده متوقع یا خرده گیر دارد و باید تکانه ی پرخاشگری نسبت به رئیس خود را مهار کند تا مبادا شغلش را از دست بدهد. در واقع تعارض های بین فردی و درونی معمولاً به صورت ترکیبی وجود دارند، چون انسان موجودی اجتماعی است و تعارض های عمده اش معمولاً با سایر انسان هاست.

علایم اضطراب کدام اند؟

احساس اضطراب دو مؤلفه دارد، باخبر شدن فرد از تغییرات جسمی خود (مثل تپش قلب و تعریق) و باخبر شدن از این که عصبی شده یا ترسیده است. احساس شرم نیز ممکن است به اضطراب دامن بزند: «دیگران می فهمند که من ترسیده ام». خیلی ها وقتی می فهمند که دیگران پی به اضطراب آن ها نبرده اند یا شدت آن را در نیافته اند، تعجب می کنند. اضطراب گذشته از اثرات جسمانی (جدول علایم جسمانی اضطراب) بر تفکر، ادراک و یادگیری فرد هم اثر می گذارد. اضطراب اغلب اغتشاش شعور و اختلال در ادراک ایجاد می کند، اشکالاتی نه فقط در درک زمان و مکان، که حتی در درک افراد و اهمیت وقایع ایجاد کرده که با کاستن از تمرکز، کم کردن قدرت یادآوری، و مختل کردن قدرت ربط دادن امور به هم، یعنی تداعی کردن، می توانند در یادگیری اختلال ایجاد کنند.
یکی از جنبه های مهم اضطراب اثری است که بر انتخابی بودن توجه می گذارد. افراد مضطرب مستعد آن اند که به برخی چیزها در دوروبر خود به طور انتخابی توجه کنند و از بقیه ی آن ها صرف نظر کنند. آن ها با این کار می کوشند اثبات کنند که اگر دارند موقعیت خود را ترس آور تلقی می کنند، محق اند و لذا دارند واکنش درستی نشان می دهند. اگر آن ها ترس خود را به غلط موجه جلوه دهند، اضطراب شان با این واکنش انتخابی تقویت می شود و به این ترتیب دور باطلی از اضطراب به وجود می آید که یک سر آن اختلال در درک و سر دیگرش تشدید اضطراب شان. اما اگر برعکس با نوعی تفکر انتخابی به خود اطمینان خاطر کاذبی ببخشند، اضطراب متناسب آن ها ممکن است تخفیف یابد و دیگر نتوانند احتیاط های لازم را در پیش بگیرند.
جدول - علایم جسمانی اضطراب
اتساع مردمک ها
اسهال
افتش (سنکوپ)
افزایش فشار خون
تشدید رفلکس ها (هیپررفلکسی)
بی قراری (ناآرامی)
پرتعرقی
افزایش ضربان قلب
تپش قلب
تکرار ادرار، تأخیر ادرار
دل آشوبه
سرگیجه، منگی
گزگز و مورمور اندام ها
لرزش (ترمور)
منبع مقاله : 
طهماسبی پور، نجف؛ (1390)، اضطراب امتحان: پیامدها و راه های کنترل آن، تهران: نشر قطره، چاپ اول
تعداد بازدید از این مطلب: 59
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


افسردگی شدید و دوره ای چیست؟
افسردگی شدید و دوره ای چیست؟
 

افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی است که درصد قابل توجهی از افراد در دوره ای از زندگی خود بدان مبتلا می شوند. بیمار افسرده در طول دوره ی بیماری کارایی خود را در تمام زمینه ها از دست می دهد و این امر مشکلات متعددی برای همسر او ایجاد می کند. به نمونه های زیر توجه کنید:
مورد الف - زنم یکی دو ماه است که بی حوصله شده و دست و دلش به کار نمی رود. به امور مربوط به خانه و زندگی و بچه ها علاقه ای نشان نمی دهد، ‌حتی کارهای شخصی اش را هم به خوبی انجام نمی دهد. دیر به حمام می رود و لباس عوض نمی کند. ساکت و کم حرف شده و سعی می کند از مردم کناره بگیرد و علاقه ای به گردش و مهمانی و پذیرایی از آشنایان نشان نمی دهد. اوضاع خانه به کلی به هم ریخته و با این که قبلاً به درس بچه ها رسیدگی می کرد، ‌حالا دیگر توجهی به آن ها نمی کند و به نظر می رسد حتی آن ها را مثل سابق دوست ندارد. به من هم اهمیت نمی دهد، علاقه ای ابراز نمی کند و از روابط جنسی می گریزد. ساعت ها در گوشه ای می نشیند و به فکر فرو می رود و در مقابل سؤال های من پاسخ های کوتاهی می دهد. گاهی از گذشته صحبت می کند و فقط اتفاقات ناراحت کننده را به یاد می آورد و خودش و دیگران را سرزنش می کند، از بخت بد خود می نالد و امیدی به آینده ندارد و بعضی وقتها از بی فایده بودن زندگی و این که بهتر است آدم خودش را بکشد صحبت می کند، در این مواقع واقعاً نگران او می شوم، اما او در مقابل اصرار من برای مراجعه به پزشک مقاومت می کند و به خوب شدن خود امیدی ندارد، ‌تکلیف من چیست؟
مورد ب- شوهرم هر چند سال یک بار افسرده می شود. این افسردگی چند ماه طول می کشد و هر بار مجبور می شویم او را بستری کنیم، زیرا در غیر این صورت ممکن است به خودش صدمه بزند. یک بار که کوتاهی کردیم با خوردن سم گیاهی دست به خودکشی زد، ولی به موقع نجاتش دادیم. او در مواقعی که افسرده است ساکت و کم حرف می شود، زود گریه می کند و از همه چیز ناامید است، ولی وقتی دوره ی بیماری اش به پایان می رسد، ‌کاملاً بهبودی پیدا می کند و همان آدم سابق می شود، اما متأسفانه داروهایش را قطع می کند و دو سه سال بعد دوباره افسردگی به سراغش می آید. چه کنیم که او و خودمان را از این گرفتاری نجات دهیم؟
این افراد بیمارند، چون هم خودشان در رنج و عذاب هستند و هم روابط شان با دیگران به هم خورده است. آن ها دچار افسردگی از نوع شدید و دوره ای هستند (در مقایسه با نوع دیگری از افسردگی که خفیف و مزمن است). علایم اصلی بیماری شان همان گونه که در شرح حال های پیشین ذکر شد از این قرار است: احساس دلتنگی، لذت نبردن از زندگی و همه جنبه های آن، ‌بی اشتهایی و کاهش وزن (گاهی پراشتهایی و افزایش وزن)، بی خوابی (گاهی پرخوابی)، کم تحرکی و کندی(گاهی بی قراری)، احساس خستگی و فقدان انرژی، احساس بی ارزشی و حقارت، احساس گناه و سرزنش خود، کم حرفی، بی حوصلگی و ناتوانی در فکر کردن و تمرکز، ‌احساس نومیدی و فکر کردن به مرگ و گاهی اقدام به خودکشی. بیمار غمگین است و بغض و گریه دارد ولی ممکن است اظهار کند که قادر به گریه کردن نیست و دیگر اشکش در نمی آید. بیماران افسرده در 90 درصد موارد اضطراب و دلشوره هم دارند. تمایلات جنسی آن ها کم می شود و بعضی علایم جسمی مثل یبوست و دردهای پراکنده در بدن هم دارند. مجموعه ی این علایم موجب می شود که بیمار کارایی قبلی را نداشته باشد و قادر به انجام وظایف و حتی کارهای روزمره ی خود هم نباشد و روابطش نیز با دیگران به هم بخورد.
البته تغییرات خلقی در همه ی افراد وجود دارد. روحیات انسان ها همیشه ثابت و یکنواخت نیست. در ارتباط با وقایع روز و وضعیت زندگی، ‌خلق انسان می تواند تغییر کند و گاهی تغییرات خلقیِ بدون علت نیز وجود دارد. در ارتباط با تغییر فصل یا تغییرات ماهانه ی زنان، خلق نیز تغییر می کند. گاهی ممکن است برای مدت چند روز خلق کسی پایین بیاید یا در مواقعی شادتر از معمول باشد، ولی این تغییرات اغلب خیلی شدید نیستند و علاوه بر آن، ‌تداوم نیز ندارند و نمی توان فرد را مبتلا به افسردگی دانست.
به طور کلی وقتی علایم افسردگی در کسی مشاهده می شود، باید به فکر موارد زیر بود:

الف - ممکن است این فرد واقعاً ‌به بیماری افسردگی مبتلا شده باشد.
ب- به دنبال از دست دادن یک فرد مورد علاقه (مثل همسر، فرزند دوست و غیره) ممکن است در طی دوره ی سوگ علایمی مشابه افسردگی ایجاد شود. در صورتی که این علایم طولانی نشوند، ‌شدت زیادی نداشته باشند و با افکار خودکشی و احساس گناه و بی ارزشی همراه نباشند، ‌بیماری به حساب نمی آیند و به تدریج بدون درمان، بهبودی ایجاد می شود؛ در غیر این صورت ممکن است به بیماری افسردگی منجر شوند.
ج - بعضی شکست ها و اتفاقات ناگوار زندگی مثل شکست مالی، شغلی، عشقی، و غیره نیز ممکن است علایمی شبیه افسردگی ایجاد کنند و در صورتی که طولانی مدت و شدید نباشند، ‌باز هم بیماری به حساب نمی آیند و به تدریج بهبودی حاصل خواهد شد.
د - تعدادی از بیماری های جسمی می توانند علایمی شبیه افسردگی به وجود آورند که باید به فکر آن ها نیز بود. از جمله مهم ترین این بیماری ها، ‌کم کاری غده ی تیروئید و سایر بیماری های مربوط به غدد، ‌پارکینسون، ‌آلزایمر، سرطان ها، بعضی عفونت های ویروسی، ایدز و زوال عقل را می توان نام برد.
ه - مصرف بعضی از داروها و مواد می تواند موجب بروز افسردگی شود. مهم ترین آن ها از این قرارند: داروهای قلبی و ضد فشارخون، داروهای خواب آور، کورتون، ‌داروهای ضد درد، آنتی بیوتیک ها، ‌داروهای ضد سرطان، داروهای ضد اشتها و مواد اعتیادآور.
و - بعضی بیماری های اعصاب و روان هم علایمی شبیه افسردگی دارند که البته تشخیص دقیق آن ها به عهده ی روان پزشک است. مهم ترین این بیماری ها از این قرارند: اسکیزوفرنیا، ‌اختلالات سازگاری و اختلالات اضطرابی.
به دلیل همین علل متنوعی که می توانند سبب بروز علایم افسردگی شوند، بیمار افسرده را باید به مراجعه نزد پزشک تشویق کرد تا با توجه به علت ایجاد کننده ی بیماری، مورد درمان قرار گیرد.

منبع مقاله : شاملو، فرهاد؛ (1388)، من و افسردگی همسرم (همه ی آن چه که باید درباره ی افسردگی همسر خود دانست)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
تعداد بازدید از این مطلب: 31
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع داروها برای درمان اختلال افسردگی
انواع داروها برای درمان اختلال افسردگی
 

آیا برای درمان افسردگی مراجعه به پزشک و مصرف دارو الزامی است؟

انسان در بسیاری از موقعیت های ناگوار زندگی احساس غم و اندوه و افسردگی می کند، ولی این لزوماً به معنای دچار شدن به بیماری افسردگی نیست.
بیماری افسردگی با علائمی مانند احساس غم و اندوه، فقدان شور و شوق نسبت به زندگی، بی خوابی، بی اشتهایی و احساس خستگی مفرط
همراه است که روال عادی زندگی فرد را بر هم می زند و اگر این حالت ها مدت زیادی به درازا بکشد و درمان نشود ممکن است با دردهای مختلف به خصوص کمردرد، سردرد و دردهای گوارشی همراه شود.
ممکن است در جوانان و به خصوص در خانم ها افسردگی با پرخوابی و پر خوری نیز دیده شود. بعضی اوقات این موارد با تشدید تنش های قبل از قاعدگی نیز همراه می شود.
نباید هیچ گاه افسردگی را به حال خود رها کرد تا شاید خود به خود بهبود یابد، چون این بیماری می تواند پیامدهای بسیار ناگوار داشته باشد. باید به یاد داشت که هفتاد درصد مرگ و میرهای مرتبط با خودکشی، با افسردگی ارتباط دارد.
افسردگی با روش های مختلف درمان می شود، اما معمولاً حداقل بیش از هشتاد درصد از افسردگی ها در طول سال اول عود می کند و این رفت و برگشت بیماری گاه بیش از دو - سه دهه ادامه می یابد.

افسردگی دو قطبی چیست و چه تفاوتی با افسردگی معمولی دارد؟

اغلب موارد افسردگی از نوع معمولی است که بین چهار تا شش درصد شیوع دارد و در خانم ها چهار برابر آقایان دیده می شود. نوع دو قطبی یک درصد شیوع دارد و تقریباً هر دو جنس را یکسان مبتلا می کند. این افسردگی به تناوب با حملات « مانیا» یا « شیدایی» همراه است.
مانیا، نوعی اختلال خلقی است که با علائمی برعکس افسردگی ظاهر می شود. یعنی بیمار مانیک بسیار شاد و شنگول و به اصطلاح سرحال و سرخوش است؛ در این وضع بسیار پر حرف، پر فعالیت و کم خواب و پر خور می شود، این وضع به طور خود به خودی بعد از چند هفته فروکش می کند و بیمار به شدت افسرده می شود. این نوسانات خلقی بین دو قطب مانیا و افسردگی را به دو قطبی بودن آن تعبیر کرده اند که گاهی در محاکم قانونی از آن به عنوان اختلال جنون ادواری هم یاد می شود.
حدود پانزده درصد بیماران افسرده و بیش از پنجاه درصد بیماران مانیک در اوج بیماری دچار حالت پسیکوز می شوند. البته معمولاً درمان موقت پسیکوز ضرورت ندارد و با درمان اختلال زمینه ای، مشکل بیمار حل می شود.

آیا در همه ی سنین علایم افسردگی یکسان است؟

افسردگی در هر سنی علایم خاص خود را دارد. مثلاً ممکن است در کودکان با ترس از مدرسه یا شب ادراری تظاهر کند، در جوانان با بداخلاقی، کج خلقی، ناسازگاری، فرار از منزل، علاقه به مصرف مواد مخدر و بزهکاری خود را نشان دهد، در میان سالی، یعنی بعد از دهه ی پنجاه و شصت زندگی، با حواس پرتی و فراموش کاری خود را نشان دهد که گاهی با عوارض زوال عقل اشتباه گرفته می شود؛ بنابراین می توان طیف گسترده ای از علایم را از افسردگی انتظار داشت.
درباره ی کودکان مانیک وضع بی قراری و بی خوابی و بی توجهی، شبیه به علایم رفتاری کودکان بیش فعال و ناسازگار است و در جوانان عصبانیت و پرخاشگری شدیدی دیده می شود که گاهی با ضرب و جرح همراه است. از آن جایی که مانیا باعث افزایش میل جنسی می شود اغلب مشکلاتی مثل بی بند و باری جنسی را در جوانان ایجاد می کند.
البته با توجه به این که اصولاً افسردگی با کاهش توان در همه ی زمینه ها بروز می کند، اغلب باعث کاهش تمایلات جنسی می شود که با بهبود بیماری افسردگی این حالت نیز از بین می رود.
متأسفانه تصور غلطی در میان بعضی اقشار جامعه رواج دارد، آن ها معتقدند مواد مخدر می تواند به رفع اختلالات خلقی یا عوارض آن مثل ناتوانی جنسی کمک کند، ولی مواد مخدر و الکل نه تنها اختلال خلقی با بهبود نمی بخشد بلکه در درازمدت بر سرعت گسترش آن نیز می افزاید، از سوی دیگر درمان این نوع اختلال را نیز با مشکلات فراوانی مواجه می کند.

چگونه افسردگی و مانیا در فرد به وجود می آید؟

این اختلالات عمدتاً ریشه ی وراثتی یا به اصطلاح ژنتیک دارد. در اختلالات خلقی نقص فعالیت واسطه های انتقال عصبی به خصوص سروتونین و نورآدرنالین باعث ایجاد علایم بالینی در بیمار می شود.
افسردگی با کاهش سروتونین و نورآدرنالین و در مانیا با افزایش دوپامین و نورآدرنالین همراه است. داروهای ضد افسردگی مقدار سروتونین و نورآدرنالین را به حد عادی می رساند.

با چه داروهایی می توان بیماری افسردگی را درمان کرد؟

داروهای ضد افسردگی را می توان به دو دسته ی داروهای قدیمی و جدید تقسیم کرد. داروهای قدیمی یا کلاسیک از حدود سال های 1960 با ایمی پرامین معرفی شد و داروهای جدید به تدریج از سال های 1980 به بعد با معرفی فلوکستین وارد بازار دارویی شد.
داروهای ضد افسردگی گروه ناهمگونی از ترکیبات شیمیایی خاص هستند که برای درمان طیف وسیعی از انواع اختلالات خلقی به خصوص اختلال افسردگی شدید ( ماژور) تجویز می شوند.

داروهای ضد افسردگی در موارد زیر تأثیر عمده دارند: 
- اختلال افسردگی شدید ( یک قطبی و دو قطبی).
- پیشگیری از عود اختلال افسردگی یک قطبی.
- افسردگی پسیکوتیک ( به همراه داروهای ضد پسیکوز).
- دردهای بدنی مزمن که معمولاً عامل جسمانی قابل قبول ندارد.
- انواع اختلالات اضطرابی، به خصوص اختلال هراس ( پانیک).
- اختلال ترس اجتماعی و اختلال وسواسی اجباری ( این موارد در بخش اختلالات اضطرابی توضیح داده شده است).
داروهای ضد افسردگی می توانند در رفع موارد زیر موثر باشند:
- اختلال افسردگی مزمن
- اختلال افسردگی ناشی از مصرف مواد، ضربه به سر، خون ریزی، سکته های مغزی و دیگر بیماری های جسمی همراه با افسردگی.
- اختلال استرس پس از سانحه
- اختلال اضطراب منتشر
- اختلال نقص توجه و بیش فعالی ( کودک و نوجوان)
- اضطراب جدایی و ترس کودکان از مدرسه
- بعضی انواع اختلالات شخصیت

طبقه بندی داروهای ضد افسردگی

داروهای ضد افسردگی در چهار گروه عمده ی زیر طبقه بندی می شوند:

1. مهارگرهای اختصاصی جذب مجدد سروتونین

Selective Serotonin Reuptake Inhibitors ( SSRIs)

2. داروهای ضد افسردگی موسوم به ترکیبات حلقه ای

Compounds Cyclics

3. مهارگرهای آنزیم منوآمین اکسیداز

Inhibitors Mono Amin Oxidase ( MAOIs)

4. انواع داروهای متفرقه که نحوه ی اثرشان با گروه های سه گانه ی بالا تفاوت دارد.

نحوه ی اثر داروهای ضد افسردگی

برای توضیح نحوه ی اثر این داروها لازم است، مختصری درباره ی علت بیولوژیک افسردگی توضیح داده شود.
با توجه به تمام مستندات موجود می توان پذیرفت که « افسردگی به دلیل کاهش و بی نظمی دو عامل شیمیایی بسیار مهم یعنی نوراپی نفرین ( Norepinephrine) و سروتونین ( Serotonin) در دستگاه عصبی مرکزی ( مغز) ایجاد می شود.» بنابراین منطقی است که فرض کنیم داروهای ضد افسردگی باعث افزایش سروتونین و نوراپی نفرین می شود. این داروها بر اساس سه شیوه یا راه کار مختلف اثر می کنند:
1. جلوگیری از جذب مجدد سروتونین و نوراپی نفرین: این دو ماده مجدداً در پایانه ی عصبی جذب می شود، بنابراین تأثیر کافی بر ناحیه ی گیرنده نخواهد داشت. داروهای موسوم به ترکیبات حلقه ای و SSRI ها باعث جلوگیری از جذب مجدد این مواد می شود و سبب افزایش زمان تماس سروتونین با گیرنده می شود.
2. مهار آنزیم منوآمین اکسیداز: این آنزیم باعث تجزیه ی سروتونین و نوراپی نفرین و در نتیجه کم شدن مقدار آن ها می شود. داروهای MAOI این آنزیم را مهار می کنند و سبب بالا رفتن مقدار سروتونین و نوراپی نفرین می شوند.
3. تقویت اثر گیرنده: داروهایی مثل ترازودون ( Trazodone) با تقویت و حساس کردن ناحیه ی گیرنده سبب افزایش اثر سروتونین و نوراپی نفرین می شوند.

داروهای ضد افسردگی موجود در ایران

- مهارگرهای اختصاصی جذب مجدد سروتونین: ( SSRIs)
*Fluoxetine کپسول 10 و 20 میلی گرمی
* Fluvoxamine قرص 50 میلی گرمی
* Citalopram قرص 20 میلی گرمی
* Sertraline قرص 50 میلی گرمی
- ترکیبات حلقه ای: ( Cyclic Compounds)
* Imipramine قرص 10 و 25 و 50 میلی گرمی
* Amitriptyline قرص 10 و 25 و 50 میلی گرمی
* Clomipramine قرص 10 و 25 میلی گرمی
* Trimipramine قرص 25 و 100 میلی گرمی ( قطره ی تریمیپرامین با نام تجاری Surmontil عرضه می شود).
* Nortriptylile قرص 10 و 25 میلی گرمی
* Desipramine کپسول 10 و 25 میلی گرمی
* Maprotiline قرص 25 و 75 میلی گرمی
- داروهای مهارگر منوآمین اکسیداز: ( MAOIs)
* Isocarboxazid ( Marplan) قرص 10 میلی گرمی
* Tnanylcypromine ( Parnate) قرص 10 میلی گرمی
* Selegiline قرص 5 میلی گرمی ( این دارو در بیماری پارکینسون استفاده می شود).
* Moclobemide قرص 100 و 150 میلی گرمی
- داروهای متفرقه: 
* Trazodone قرص 50 میلی گرمی
* Bupropione قرص 75 و 100 میلی گرمی

داروهای چند حلقه ای 75 تا 95 درصد قابلیت چسبیدن به پروتئین و بافت های چربی را دارند، دارای حجم انتشار بسیار زیادی در مایعات بدن هستند و نیمه ی عمرشان از 16 تا 126 ساعت است. فلوکستین مثال بسیار مهمی برای داروهای SSRI است، چون را یج ترین دارو از این نمونه است و مطالعات زیادی نیز درباره ی آن انجام شده است. نیمه ی عمر این دارو بین 15 تا 30 ساعت است، ولی ماده ی حاصل از تجزیه ی آن در بدن، که نور فلوکستین نامیده می شود، نیمه ی عمرش بین 5 تا 15 روز است، بنابراین با قطع دارو نمی توان اثر آن را نیز خاتمه یافته تلقی کرد.
این نکته، جایی اهمیت پیدا می کند که ممکن است مصرف هم زمانِ داروهای ضد افسردگی با داروهای دیگر عوارض شدیدی ایجاد کند، به همین دلیل باید حداقل دو هفته برای پاک سازی اثر آن، زمان قایل شد، به این زمان، دوره ی پاکسازی ( Washing Period) گفته می شود. رعایت نکردن این احتیاط گاه منجر به بروز هیجانات شدید، بی خوابی، بی قراری و گاهی نوسانات شدید در فشار خون و وضعیت قلب و عروق بیمار می شود.
مدت زمان لازم برای تأثیر داروهای ضد افسردگی بین 2 تا 4 هفته است. البته خواب و اشتهای بیمار نسبت به روزهای اول بسیار بهتر می شود، ولی علایم بهبود خلق از هفته ی دوم به بعد خود را نشان می دهد. شاید بهبود وضعیت جنسی بیمار به چهار هفته زمان نیاز داشته باشد. در صورتی که نسبت به روزهای اول
احساس بهبودی کامل حاصل شود و بهبودی خلق به سرعت بالا رود، ممکن است مقدمه ی دچار شدن بیمار به حالت مانیک باشد و در بیماران دارای اختلال دو قطبی لازم است این مسئله را با پزشک در میان گذاشت.

داروهای ضد افسردگی چه عوارضی دارند؟

ممکن است داروهای ضد افسردگی نیز مانند سایر داروها عوارضی را در بیمار ایجاد کنند. داروهای قدیمی به نسبت داروهای جدید عوارض خطرناک تری دارند که از آن جمله می توان به ایجاد تپش قلب، نامنظمی در ثبت امواج قلبی و احتمال ایست قلبی اشاره کرد. این نکات آن چنان واجد اهمیت است که برای شروع درمان با داروهای چند حلقه ای، انجام معاینات ویژه ی قلبی مثل گرفتن نوار قلب در آقایان از سن 35 و در خانم ها از 40 سال به بالا الزامی است. اما SSRIها فاقد چنین عوارضی هستند، بنابراین برای بیماران افسرده ای که سابقه ی بیماری های قلبی و عروقی دارند می توان از این گروه با آسودگی بیش تری بهره جست.
از عوارض مهم دیگر داروهای چند حلقه ای می توان به خشکی دهان، تاری دید، ایجاد یبوست، سرگیجه، حالت گیجی، منگی و خواب آلودگی اشاره کرد که SSRIها از این جهت بسیار راحت تر تحمل می شوند.
سردرد، سرگیجه، احساس تهوع، تعریق، لرزش، خشکی دهان، گاهی احساس بی خوابی و گاه خواب آلودگی و حالت اضطراب و بی قراری از عوارض رایج داروهای SSRI است. این عوارض خطرناک
نیست و اغلب با کم کردن مقدار دارو از بین می رود و در بسیاری موارد نیاز به قطع یا تغییر داروی تجویز شده نیست. یکی از عوارض ناخوشایند SSRI کاهش میل جنسی است که اکثراً باعث می شود بیماران دارو را قطع کنند؛ توصیه می شود مشکل را با پزشک معالج در میان بگذارند و از قطع دارو جداً خودداری کنند، راه حل های مناسبی برای این مسئله وجود دارد که با کمک پزشکان قابل دسترسی است.

عارضه ی حمله ی فشار خون دارویی یا واکنش پنیر چیست؟

ممکن است این عارضه با استفاده از داروهای گروه MAOIs دیده شود. مصرف کردن بعضی مواد غذایی و داروها باعث می شود این عارضه به وجود بیاید که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
پنیر، سوسیس، کالباس، گوشت های کنسرو شده، انواع محصولات تخمیر شده مثل ماء الشعیر، ترشی، جگر گاو و گوسفند و انواع پرندگان، غلات، موز، آناناس، قهوه و ...
هم چنین داروهای چند حلقه ای ضد افسردگی ( SSRIs)، مواد مخدر، الکل، داروهای ضد فشار خون، قرص سرماخوردگی و ...
با توجه به وسعت این فهرست طبیعی است که این « داروها» انتخاب اول محسوب نمی شوند و در صورتی که بیمار به هیچ داروی دیگری پاسخ ندهد، ممکن است توسط پزشک تجویز شوند.
مصرف داروهای ضد افسردگی در خانم های باردار چه دستورالعملی دارد؟
درباره ی داروهای SSRI و به خصوص فلوکستین مطالعات مهمی انجام شده است و عوارض مهم و ناهنجاری های عمده ای یافت نشده است، ولی عوارضی مثل کاهش وزن جنین، کاهش طول قد جنین، زایمان پیش رس و بی قراری نوزاد گزارش شده است.
از دسته ی داروهای چند حلقه ای دو داروی نورتریپ تیلین و دزی پرامین برای خانم های باردار کم خطر تلقی می شود. احتیاط است که دارو به تدریج در حدود 5 تا 10 روز قبل از زایمان قطع شود.
با توجه به فقدان اطلاعات لازم درباره ی داروهای مهار کننده ی منوآمین اکسیداز، استفاده از آن ها در دوران بارداری ممنوع است. در صورت جدی بودن مراتب افسردگی مادران باردار، به خصوص در سه ماهه ی اول بارداری، درمان با الکتروشوک اولویت دارد.
با این که مقدار داروی دفع شده از راه شیر زیاد نیست ولی با این حال توصیه می شود که حتی الامکان در دوران بارداری و شیردهی از SSRI ها استفاده نشود.

اختلال دو قطبی با چه داروهایی درمان می شود؟

اختلال دو قطبی با داروهای مخصوص درمان های ضد مانیا و تثبیت کننده های خلق درمان می شود که عبارتند از:

- کربنات لیتیم ( Lithium Carbonate) قرص 300 میلی گرمی
- والپرات سدیم ( Sodium Valproate) قرص 200 میلی گرمی
- کاربامازپین ( Carbamazepine) قرص 200 میلی گرمی
- لاموتریژین ( Lamotrigine) قرص 100 میلی گرمی

افراد مبتلا به اختلالات دو قطبی چه در مقطع حمله ی بیماری و چه برای جلوگیری از عود مجدد باید از این داروها استفاده کنند. در موارد خفیف اختلالات دو قطبی که با نوسانات مداوم خلقی همراه است و علایم خفیف مانیک دارد، ولی فاقد نشانه های هذیان و توهم است، این داروها قادرند به بیماران کمک کنند.

چه عواملی باعث بروز حملات مانیا می شود؟

در اختلالات خلقی که ذکر شد، زمینه ی ارثی باعث اشکالاتی در ترشح مواد شیمیایی مثل نورآدرنالین، دوپامین و سروتونین در مغز می شود. مهم ترین دلیل دیگر بروز چنین حالاتی مصرف انواع مواد مخدر، الکل و بعضی داروهاست.
متأسفانه بسیاری از معتادین به مواد مخدر با مصرف خودسرانه ی بعضی داروهای غیرمجاز، خود را در معرض این اختلالات قرار می دهند. باید به این نکته توجه شود که افراد معتاد چه با مصرف مواد
مخدر و چه پس از قطع مواد، ممکن است درگیر حملات اختلالات دو قطبی شوند، به همین دلیل ترک اعتیاد حتماً بایستی تحت نظارت پزشک انجام شود.
در این میان به بعضی از تغییرات در انواع واسطه های انتقال عصبی دیگر مثل دوپامین، استیل کولین و هورمون های تیروئیدی نیز اشاره می شود.

احتمال عود کردن اختلالات خلقی چه قدر است و تا چه مدتی باید درمان شود؟

از آن جا که خطر عود مجدد اختلال دو قطبی در طول دو سال اول 40 تا 50 درصد است، برای مدت چند سال لازم است از دارو استفاده شود.
در بعضی از موارد اثر فصول را می توان در عود این بیماری دخیل دانست، مثلاً عود مانیا در بهار و تابستان و عود افسردگی در پاییز و زمستان بیش تر است. برای توضیح این مسئله به میزان نور خورشید در محیط زندگی این افراد به عنوان عامل شدت اختلال اشاره می شود.
اختلال خلقی معمولاً 1 تا 2 بار در سال عود می کند، ولی اگر بیش از چهار بار عود کند آن را تندچرخ ( Rapid Cycling) می نامند که تمهیدات درمانی خاصی را می طلبد.
مهم ترین عامل تفاوت در شدت و ضعف انواع مختلف اختلالات خلقی اعم از دو قطبی تندچرخ، فصلی، خفیف و ... همان طرح زمینه ی
وراثت و دخالت عوامل کروموزومی است که بسته به میزان دخالت ژن ها، شدت و شکل علایم و حتی دوره های عود و فواصل آن ها تفاوت و تغییر می کند. به عنوان مثال افسردگی یا مانیای پس از زایمان دارای شباهت خانوادگی زیادی است و میزان آماری این شباهت بین 15 تا 35 درصد است. از علل دیگر این تفاوت ها می توان به جنسیت، سن، تعداد و شدت استرس های وارد شده به فرد، ساختار و زمینه ی شخصیتی او اشاره کرد. آن چه از این مجموعه بر می آید، می تواند به عنوان شاخصی برای تعیین میزان موفقیت آمیز بودن درمان بیماران به کار آید.

لیتیوم چیست، چگونه باید مصرف شود و چه عوارضی دارد؟

لیتیوم عنصری طبیعی است که در بسیاری از چشمه های آب معدنی یافت می شود. در قرن 19 میلادی در یکی از چشمه های موجود در کشور ایالات متحده بیش از دویست هزار گالن آب محتوی لیتیوم فقط در طول یک ماه به فروش رفت.
در گذشته از لیتیوم برای درمان نقرس و بعضی از دردهای مزمن رماتیسمی استفاده می شد، ولی مصرف آن به علت ایجاد عوارض جانبی ای که داشت به تدریج ممنوع شد. اما در سال 1949 میلادی مجدداً و این بار از آن به عنوان داروی ضد مانیا استفاده شد، و از آن زمان تا کنون به صورت قرص های 300 تا 400 میلی گرمی به عنوان یکی
از داروهای استاندارد برای درمان و پیشگیری از عود اختلالات دو قطبی به کار می رود.
لیتیوم جزء عناصر ساختاری بدن نیست، بنابراین اگر در حالت طبیعی مقدار آن در بدن اندازه گیری شود عدد صفر به دست خواهد آمد. یعنی هیچ کس دچار کمبود لیتیوم نیست. این دارو به دلیل این که اعمال حیاتی خاصی را در بدن بیمار انجام می دهد، می تواند مفید واقع شود.
لیتیوم فقط شکل قرصی خوراکی دارد و مقدار آن با اندازه گیری غلظت سرمی لیتیوم تجویز می شود. از آن جایی که حداقل پس از 5 تا 7 روز مصرف، دارو به مقدار ثابت پلاسمایی می رسد، در روزهای آخر هفته ی اول قابل اندازه گیری است. مقدار مصرف دارو در مرحله ی درمان دوره ی حمله ی بیماری 0/8-1/5 میلی اکی والان در لیتر و در مرحله ی پیشگیری از عود بیماری 0/4-0/7 میلی اکی والان در لیتر است.
دوره ی حاد حمله ی بیماری مانیا حدود 6 تا 8 هفته است، ولی دوره ی پیشگیری از عود، اغلب یک دوره ی چند ساله را شامل می شود، البته گاهی ممکن است، این دوره ها در صورت عود مجدد تا پایان عمر هم طول بکشد.
نیمه ی عمر لیتیوم حدود 12 تا 24 ساعت است، بنابراین از حدود 12 ساعت قبل از آزمایشس نباید دارو مصرف شود و آزمایش خون ناشتا انجام می شود.
عوارض را در دو مرحله ی کوتاه مدت و بلند مدت می توان در نظر گرفت: لیتیوم در کوتاه مدت باعث افزایش مقدار دفعات ادرار، احساس
خشکی دهان و پر نوشی آب، گاهی حالت استفراغ و اسهال و لرزش دست ها می شود.
در درازمدت مهم ترین عارضه ی استفاده از لیتیوم بزرگ شدن غده ی تیروئید در 10 تا 15 درصد بیماران است ( حدود 10 درصد موارد بزرگ شدنی تیروئید باعث کم کاری تیروئید نیز می شود) این عارضه در دو سال اول درمان بیش تر بروز می کند و در خانم ها دو برابر شایع تر است. عارضه ی دیگر لیتیوم که در درازمدت رخ می دهد، کم کاری کلیه هاست.
برای شناخت و جلوگیری از این عوارض لازم است حداقل هر سه ماه یک بار آزمایشات خاصی انجام شود.
مقدار سرمی لیتیوم اگر کم تر از 1/5 میلی اکی والان باشد، مفید است و اثر درمانی دارد و اگر از 2 میلی اکی والان بیش تر شود به مرز خطرناک یا سمی ( Toxic level) می رسد. بنابراین به دلیل نزدیک بودن « مقدار مفید» و « مقدار خطرناک» لیتیوم لازم و ضروری است که این دارو با اندازه گیری مقدار سرمی خون بیمار تجویز و مصرف شود.
لکنت زبان، لرزش شدید دست و پا، عدم تعادل به هنگام حرکت، گیجی و منگی، تشنج و حالت اغمای خطرناک از عوارض مسمومیت با لیتیوم است که برای کاهش این عوارض، نوشیدن آب زیاد و انجام دادن آزمایش های ادواری به توصیه ی پزشک می تواند موثر باشد.
از آن جا که بسیاری از خانم های مبتلا به این بیماری در سنین باروری قرار دارند، لازم است به این نکات توجه شود که مصرف لیتیوم
در خانم های باردار به علت ایجاد ناهنجاری قلبی در جنین اصولاً ممنوع است. مصرف داروی لیتیوم و داروهای دیگر روان پزشکی باعث تغییرات مادرزادی در جنین نمی شود، ولی گاهی سبب بروز کاهش میزان میل جنسی در او می شود.
ضمناً با توجه به انتشار وسیع این دارو در آب بدن، شیردهی هم زمان با مصرف این دارو ممنوع است.

داروهای تثبیت کننده ی خلق برای رفع چه علائمی تجویز می شوند؟

داروهای تثبیت کننده ی خلق مثل لاموتریژین، کاربامازپین، سدیم والپرات به استثنای لیتیوم برای درمان تشنج و صرع به کار می روند. البته داروهای دیگری مثل کلونازپام، توپیرامات و گاباپنتین نیز در درمان اختلالات خلقی استفاده می شوند، ولی داروهای مصرفی رایج بیش تر لاموتریژین، کارباماپین و سدیم والپرات هستند.
فرضیه ی رایج آن است که این داروها مرکز هیجانات و تنش را که دچار برانگیختگی است، مهار و آرام می کنند و از این فرایند به عنوان « فرونشاندن» یاد می شود.
این داروها تا یک دهه قبل فقط برای بیمارانی که به لیتیوم پاسخ درمانی مناسب نمی دادند یا به افسردگی دو قطبی تند چرخ مبتلا بودند تجویز می شدند، ولی به دلیل عوارض کلیوی ناشی از مصرف لیتیوم و اثبات مفید بودن این داروها، امروزه نه فقط به عنوان داروی جایگزین
لیتیوم بلکه به عنوان انتخاب اول استفاده می شوند.
برای بیماران مبتلا به افسردگی دو قطبی تندچرخ که بیش از 4 بار در سال دچار عود حملات اختلال مانیا می شوند، گاهی مجموعه ای از لیتیوم به همراه یک داروی ضد تشنج به کار می رود.

عوارض جانبی داروهای ضد تشنج چیست؟

عارضه ی جانبی شایع داروهای ضد تشنج، حساسیت های شدید پوستی است. بیماران به محض مشاهده ی سرخی پوست، تاول و عوارضی از این دست باید بلافاصله پزشک را در جریان امر قرار دهند. 5 تا 10 درصد بیماران تحت درمان با سدیم والپرات دچار ریزش مو می شوند که معمولاً با مشورت پزشک قابل رفع است.
به علت بروز ناهنجاری هایی در لوله ی عصبی جنین، در سه ماهه ی اول بارداری حتی الامکان نباید از این داروها استفاده کرد، ولی در صورتی که راه دیگری نباشد با تجویز حداقل مقدار موثر دارو و افزودن اسید فولیک می توان از این داروها استفاده کرد. مواردی مبنی بر ایجاد ناهنجاری های مادرزادی مثل لب شکری شدن و شکاف در کام در اثر مصرف لاموتریپین گزارش شده است. بنابراین درمان با سدیم والپرات و کارمابازپین در اولویت است.
با توجه به دفع مقدار ناچیز این داروها از راه شیر، مصرف آن ها در دوران شیردهی منع بالینی ندارد.
منبع مقاله : احمدی سرتختی، امیرمسعود، (1388)؛ دارو درمانی در روان پزشکی، (آشنایی با داروهای روان پزشکی)، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
تعداد بازدید از این مطلب: 236
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برخی اختلالات خواب

برخی اختلالات خواب

وحشت شبانه با کابوس فرق دارد. برخلاف کابوس، وحشت شبانه به معنای رؤیاهای ترسناک نیست.
در این اختلال فرد به ناگهان با حالت اضطراب شدید از خواب می پرد، دچار وحشت می شود، جیغ های بلند می زند و دست و پا تکان می دهد، نفس نفس می زند، ضربان قلب وی به شدت افزایش می یابد و ممکن است حتی به 150 تا 170 ضربه در دقیقه نیز برسد. حمله معمولاً یک تا دو دقیقه بیش تر طول نمی کشد و پس از رفع آن بیمار چیزی به خاطر نمی آورد.

درمان

سعی کنید در جریان یک وحشت شبانه صبور باشید.
حمله در کودکان معمولاً نیاز به درمان خاصی ندارد. در صورت بروز حمله در بزرگسالان مراجعه به پزشک و بررسی از نظر وجود تشنج توصیه می شود.

دلیل دندان قروچه چیست؟

دندان قروچه یکی از شایع ترین اختلالات خواب است که در اثر انقباض و حرکت تکراری عضلات فک در طی خواب روی می دهد و باعث سایش دندان ها بر روی هم می شود. معمولاً خود بیمار از این که مبتلا به دندان قروچه است اطلاعی ندارد و با شکایت همسر یا اعضای خانواده متوجه این مسئله می شود. سایش دندان ها ممکن است صدها بار در طی شب تکرار شود.
این اختلال معمولاً در نوجوانی شروع می شود و در بسیاری موارد زمینه ی خانوادگی دارد. اما در استرس های مختلف زندگی نظیر امتحان، ازدواج، بیماری و... تشدید می شود.

درمان

دندان قروچه نیاز به درمان اختصاصی ندارد، اما استفاده از تکنیک های آرام سازی می تواند در این مورد کمک کننده باشد. از آن جایی که ممکن است دندان قروچه موجب آسیب رساندن به دندان ها شود، استفاده از محافظ پلاستیکی دندان هنگام خواب توصیه می شود.

افرادی که در حین خواب حرکات عجیبی انجام می دهند چه مشکلی دارند؟

اختلالات رفتاری در حین خواب، حالاتی هستند که فرد در طی خواب به طور غیر ارادی از خودش نشان می دهد که ممکن است خشن نیز باشد. این اختلال به دلیل شل نشدن عضلات حین خواب است. در حالت عادی هنگام رؤیا دیدن، عضلات حالت فلج مانند دارند ولی در این اختلال عضلات هنگام رؤیا دیدن به حد کافی شل نمی شود، بنابراین فرد در طی خواب به رؤیاهایش عمل می کند. مثلاً هنگامی که خواب می بیند در حال بازی فوتبال است، ممکن است اقدام به شوت زدن کند یا اگر در خواب ببیند که افرادی به وی حمله کرده اند، ممکن است اقدام به ضرب و شتم همسر خود کند.

درمان

از جمله اقدامات ایمنی که در این مورد می توان انجام داد این است که مثلاً تختخواب فرد کنار پنجره قرار نداشته باشد یا اجسام سنگین در اطراف رختخواب نباشد.
از مصرف الکل و سایر داروها به صورت خودسرانه اجتناب شود.
الگوی خواب مرتب باشد.
در صورت وجود علایم همراه، مثل لرزش دست به پزشک مراجعه شود.

بختک چیست؟

نام علیم بختک، فلج خواب است. این حالت اغلب صبح هنگام بیدار شدن از خواب روی می دهد ولی گاهی نیز ممکن است هنگام به خواب رفتن رخ دهد. در جریان آن بیمار بیدار و هوشیار است اما قادر به تکان دادن عضلات خود نیست. در این حالت ذهن از خواب بیدار شده است ولی عضلات هنوز در مرحله ی فلج خواب باقی مانده اند. اگر این حالت بیش از چند ثانیه طول بکشد، بی اندازه ناراحت کننده می شود و فرد نمی تواند بفهمد که چه روی داده است.
فلج خواب به تنهایی نگران کننده نیست و نیاز به درمان ندارد ولی گاهی ممکن است با نارکولپسی (حمله ی خواب) همراه شود.

درمان

بختک نیاز به درمان خاصی ندارد ولی رعایت اصول بهداشت خواب، پرهیز از استرس و خوابیدن به میزان کافی در پیشگیری از آن نقش دارد. در صورت همراهی با نارکولپسی (حمله ی خواب) مراجعه به پزشک توصیه می شود.
منبع مقاله : 
شمس علیزاده، نرگس، (1388)، اختلال خواب(شناخت اختلالات و آشنایی با بهداشت خواب)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
تعداد بازدید از این مطلب: 57
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بهداشت روانی با مفهوم سلامت و تکامل روانی

بهداشت روانی با مفهوم سلامت و تکامل روانی


سلامت و تکامل روانی با مفهوم بهداشت روانی مورد استفاده قرار می گیرد. در این برداشت، منظور از بهداشت روانی نبودن بیماری نیست، بلکه نشان دادن سلامت روانی است.
مورفی در کتاب «تطابق و بهداشت روانی»، به لزوم ایجاد تکامل در طبیعت انسان برای دست یابی به یک زندگی ساده و سالم تأکید می کند و معتقد است که باید سعی کنیم ظرفیت خود را برای ارتباط های اجتماعی بالا ببریم. او اضافه می کند:
«در هزار سال گذشته، میزان ارضای نیازهای انسان از نظر علمی و زیبایی شناسی به حدی رسیده است که طبیعت او با آن چه در قرون وسطی بود، یکسان نیست، ولی این هنوز شروع کار است. این میزان تکامل در جنبه های روابط بین فردی به سختی شروع شده است.
روان شناسی جدید که روان کاوی نیز جزئی از آن است، مطالب زیادی در مورد کشمکش های روانی بشر به ما آموخته است، ولی در آموزش جنبه های تکاملی و احساسات مثبت پیشرفتی نداشته است.
اگر ما در کوتاه مدت، دستاوردهایی درباره ی کنترل کشمکش های روانی نداشته باشیم، بشریت هیچ آینده ای نخواهد داشت. اگر چنین دستاوردی داشته باشیم، تکامل آینده ی انسان علاوه بر علم و تمایلات زیبایی شناسی با افزایش ظرفیت روابط بین فردی همراه خواهد بود و این نه تنها آینده ای خیالی و غیر عملی نیست، بلکه خود مقدمه ای برای بروز امکانات تکاملی بیش تر است.»
با توجه به اعتراف فوق که تأکیدی بر یک واقعیت است و با مطالعه ی ادیان الهی، به نظر می رسد که می توان از این ادیان و اصول عملی آن ها در کنترل کشمکش های روانی و هدایت جوامع بشری به تکامل روانی استفاده کرد، و به این آرزوی روان شناسان علاقه مند به بشریت جامه ی عمل پوشاند. فکر می کنم این بُعد از بهداشت روانی، همان مفهوم سعادت است که در ادیان الهی مطرح شده است. با توجه به این که اکثر هم میهنان ما مسلمان هستند و در متون اسلامی به مقوله ی سعادت در طیف وسیعی پرداخته شده است، می توان از این رهنمودها به منظور تبیین جنبه ی مثبت بهداشت روانی استفاده کرد. با توجه به ابدی بودن سعادت، مقوله ی بهداشت روانی ابعاد وسیعی پیدا می کند که جذابیت آن را به صورت غیر قابل تصوری بالا می برد و تعامل و پژوهش های بین بخشی را الزامی می کند. منظور این است که با این رویکرد بهداشت روانی جنبه ی ابدی پیدا می کند؛ یعنی باید راهکارهایی را دنبال کنیم که آرامش ما را تا ابد تأمین کنند، در غیر این صورت در اضطراب و ناآرامی به سر خواهیم برد.

تعداد بازدید از این مطلب: 33
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پر خوابی چیست؟
پر خوابی چیست؟
پر خوابی عبارت است از زیاد بودن مدت زمان خواب یا خواب آلودگی روزانه یا هر دو. تا چند سال پیش خواب آلودگی و پرخوابی را دلیل تنبلی و نشانه ی ضعف شخصیت می دانستند و به عنوان بیماری و اختلال محسوب نمی شد. پر خوابی خیلی کم تر از کم خوابی شایع است و شیوع آن در بزرگسالان حدود 5 درصد است.
شکایت از پر خوابی به خصوص در میان جوانان نسبتاً رواج دارد. هر روزه با دانش آموزان یا دانش جویانی رو به رو می شویم که از این شکایت دارند که بیش از حد طبیعی می خوابند. در برخورد با این گونه افراد قدم اول این است که مطمئن شویم آیا واقعاً پر خوابی وجود دارد یا خیر. بسیاری از افراد توقع دارند که بتوانند کم تر از زمان مورد نیاز بدن شان بخوابند. این افراد معمولاً اشخاصی پر مشغله و پرکارند که همیشه از کمبود وقت برای انجام دادن کارهای شان شکایت دارند و آرزوی شان این است که هر روزشان به جای 24 ساعت 28 ساعت باشد. در مورد آن ها اولین قدم این است که زمان خواب را ثبت کنیم. اگر خواب شبانگاهی این افراد کم تر از 7 تا 9 ساعت بود، یعنی کم تر از مدت زمان معمول خواب، با بالا بردن میزان خواب شبانه احتمال خواب آلودگی در طی روز کاهش می یابد و شاید تذکر این نکته مفید باشد که با کاهش دادن زمان خواب به جای بهبود کارایی و پیشرفت، دچار افت عملکرد خواهند شد.
افرادی را که با وجودِ آن که شب ها بین 7 تا 9 ساعت می خوابند اما صبح ها قادر نیستند به راحتی از خواب بیدار شوند یا در طی روز مرتب چرت می زنند، می توان پر خواب تلقی کرد.
پر خوابی اولیه هنگامی است که خواب فرد کیفیت و ساختاری طبیعی دارد ولی طولانی تر از معمول است. این افراد در هنگام بیداری از نظر روحیه و توان و انگیزه ی انجام کارها مشکلی ندارند. خواب طولانی ممکن است در سراسر عمر ادامه داشته باشد که معمولاً زمینه ی خانوادگی دارد. در برخی موارد پرخوابی دوره ای است و فرد در دوره ی خاصی دچار پرخوابی می شود. این افراد باید از نظر کیفیت خواب، وجود افسردگی، مصرف دارو یا اختلالات تنفسی حین خواب بررسی شوند.
پر خوابی ثانویه معمولاً ناشی از اختلال در خواب شبانه است. اختلالات انسدادی تنفسی شایع ترین علتی است که موجب پر خوابی ثانویه می شود که این اختلال به علت افزایش شیوع چاقی است. ممکن است خواب آلودگی روزانه ناشی از بیدار شدن های مکرر در طی شب باشد. اشخاصی که در بیمارستان بستری هستند، والدین نوزادان یا افرادی که هم بسترشان خروپف می کند ممکن است به رغم این که ظاهراً خواب شبانه ی کافی دارند، در طی روز دچار خواب آلودگی شوند. در یک مطالعه زنانی که همسرشان خروپف می کردند و مشکل خواب آلودگی روزانه داشتند با بهبود یافتن همسر، خواب آلودگی روزانه شان برطرف شد. برخی بیماری های روان پزشکی مثل افسردگی نیز ممکن است با پرخوابی همراه باشند.
پرخوابی گذرا و موقعیتی، نوعی اختلال در الگوی طبیعی خواب و بیداری است که در طی آن فرد میل دارد برای ساعات طولانی در رختخواب بماند، شب ها زودتر به رختخواب برود و صبح ها دیرتر از خواب بیدار شود، در طی روز نیز با احساس خستگی بارها به رختخوابش برمی گردد و به سختی می تواند خود را بیدار نگه دارد. این الگوی خواب معمولاً در واکنش به یک استرس، مانند ایجاد تغییر در زندگی فرد یا فقدان روی می دهد.
خواب آلودگی سبب مشکلات بهداشت و سلامت عمومی نیز می شود. 54 درصد تصادفات جاده ای منجر به مرگ در بین ساعات 7 شب تا 7 صبح روی می دهد، در حالی که عبور و مرور وسایل نقلیه در این ساعات بسیار کم تر از ساعات روز است و بیش ترین علت در سوانح تک ماشینه، مثل چپ کردن ماشین، خواب آلودگی راننده گزارش شده است.
منبع مقاله : 
شمس علیزاده، نرگس، (1388)، اختلال خواب(شناخت اختلالات و آشنایی با بهداشت خواب)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
تعداد بازدید از این مطلب: 44
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


35روش داشتن زندگي پرنشاط و پرانرژي
خستگي:

35روش داشتن زندگي پرنشاط و پرانرژي

راستش را بگوييد. اولين بار که کلمات بحران انرژي را شنيديد به تحريم نفت توسط اعراب فکر کرديد يا به خودتان؟ اگر با شنيدن اين واژه ها به خودتان انديشيديد- اگر صبح ها براي به کار انداختن موتور داخلي بدنتان درگيري داريد، اگر بعد از صرف ناهار به سختي به فعاليت هاي روزانه ادامه مي دهيد و عصر براي خاتمه دادن به کار و رها کردن آن لحظه شماري مي کنيد - بدانيد که شما تنها نيستيد.
هر فردي ممکن است گاهي احساس خستگي کند. چه کسي است که مايل به داشتن انرژي بيشتري نباشد؟ متأسفانه داشتن انرژي و نيروي بيشتر مثل داشتن پول زياد است - يعني صحبت کردن راجع به آن به مراتب آسان تر از بدست آوردن آن است. با اين حال افزايش انرژي ساده تر از آن است که تصور مي کنيد. البته نسخه اي که همه پزشکان مي پيچند همواره يکسان است و تغيير نمي کند: خوب استراحت کنيد. از رژيم غذايي مناسبي پيروي کرده و ورزش را فراموش نکنيد. اما توصيه هاي کارشناسان و متخصصان ما در اين زمينه از توصيه هاي کلي فراتر رفته و شامل توصيه هاي خاص و مؤثر مي باشند. پس، خانم ها وآقايان! لطفاً موتورهايتان را روشن کنيد.

به خود فرصت دهيد

به توصيه ي دکتر «ويکي يانگ» بهتر است صبح ها قبل از شروع به کار يک ربع ساعت به خود فرصت دهيد. به اين ترتيب کار را با عجله و خستگي آغاز نمي کنيد.

خوردن صبحانه ي سه جزيي

سه جزء تشکيل دهنده ي يک صبحانه ي خوب عبارتند از: هيدروکربن ها، پروتئين ها و چربي ها. البته لازم نيست که به صبحانه خود چربي بيافزاييد. چربي فراواني که منبع خوبي براي تأمين انرژي است، در غذاهاي پروتئيني که مصرف مي شوند وجود دارد. اما حتي با مصرف مخلوطي از غلات (حاوي هيدروکربن هاي مرکب) و شير (سرشار از پروتئين) به عنوان صبحانه نيز مي توان روز خوبي را آغاز نمود. هم چنين نان گندم، شيريني و کلوچه منبع خوبي براي تأمين هيدروکربن هاي مرکب محسوب مي شوند. به منظور تأمين پروتئين لازم مي توان ماست کم چرب، پنير محلي يا يک تکه کوچک مرغ يا ماهي مصرف نمود. به علاوه دکتر «رايسر» در خصوص مصرف صبحانه اي مملو از هيدروکربن هاي مرکب و قندها هشدار مي دهد. با خوردن چنين صبحانه اي ترشح انسولين بيش از حد افزايش يافته و قند خون پايين مي آيد و همين امر خود موجب عصبي شدن فرد مي گردد. بنابراين از خوردن صبحانه در مغازه هاي دونات و پيراشکي فروشي مابين مسير خانه و محل کار بپرهيزيد.

بدانيد کجا مي خواهيد برويد

اگر ندانيد به کجا مي خواهيد برويد احتمالاً تا رسيدن به محل مورد نظر بسيار خسته خواهيد شد. هر روز صبح مدتي را صرف تعيين اهداف روزانه ي خود نماييد. دقيقاً تعيين کنيد قصد انجام چه کاري را داريد. اجازه ندهيد کارهاي روزمره شما را تحت کنترل خود درآورند.

دزدان انرژي را دستگير کنيد

دکتر «ام اف گراهام» نويسنده ي کتاب «چگونه بر خستگي غلبه کنيم» مي گويد: «اگر مسأله خستگي به شغل يا کشمکش خانوادگي مربوط مي شود بايد هرچه زودتر آن را حل و فصل کنيد». دکتر «رايسر» استفاده از مرخصي در صورت عدم امکان رفع مشکل را توصيه مي کند. بنا بر اين اگر با کار زياد سعي در حفظ شغل دوم خود داريد يا استعفا دهيد و يا مرخصي بگيريد و اگر اقامت اقوام در منزل شما طولاني شده مي توانيد مؤدبانه از آن ها بخواهيد که در فرصتي ديگر - مثلاً ظرف سه سال ديگر!- براي ديدار مجدد شما بازگردند.

خاموش کنيد تا روشن شويد!

تلويزيون به آرام کردن انسان از طريق رخوت و بيحالي معروف است. پس با خاموش کردن تلويزيون آن را از شهرت بياندازيد. به جاي تماشاي تلويزيون مطالعه کنيد. خواندن بيش از تماشاي تلويزيون انرژي توليد مي کند.

دور موتور را تند کنيد

دکتر «يانگ» معتقد است که ورزش واقعاً به فرد نيرو مي بخشد. مطالعات يکي پس از ديگري بر اين ادعا گواهي مي دهند. در يک پژوهش بيش از 200 کارمند به انجام ورزش منظم و ملايم پرداختند. نتيجه 90% آن ها اظهار داشتند که قبل از اقدام به انجام ورزش هرگز احساسي به اين خوبي را تجربه نکرده بودند. تقريباً نيمي از اين افراد عشاير عصبي کمتري احساس مي کردند و يک سوم آنان اظهار داشتند که خوابشان بهتر شده. دکتر «يانگ» انجام ورزش در حدي که توليد انرژي کند - مثلاً راه رفتن تند - 3تا 5 بار در هفته، هر بار به مدت 20تا 30دقيقه به طوري که حداقل 2ساعت با زمان خواب فاصله داشته باشد را پيشنهاد مي کند.

به خاطر داشته باشيد که صداقت بهترين روش است

ورزش به همان اندازه که مفيد است مي تواند اعتيادآور باشد. اگر نسبت به آنچه بدنتان به شما مي گويد صادق نباشيد ممکن است بيش از حد لازم ورزش کنيد. «مري ترافتون» از جمله افرادي که به پياده روي، دوي صحرايي و اسکي مي پردازد مي گويد: «بايد به خودم يادآور شوم که توجه به آنچه بدنم به من مي گويد برايم خوب است و با استراحت مي توانم مجدداً انرژي ام را به دست آورم».

کارها را يک به يک انجام دهيد

دکتر «شري دان» مي گويد: «از کارهاي خود فهرستي تهيه کنيد. علت خستگي بسياري از افراد آن است که فکر مي کنند آن قدر کار دارند که نمي دانند از کجا شروع کنند». با اولويت بندي کارها و با ترسيم پيشرفت کار طبق فهرست تهيه شده مي توان تمرکز و انرژي خود را حفظ کرد.

مصرف روزي يک عدد مولتي ويتامين

اگر در خوردن يک وعده غذا، رعايت رژيم غذايي و غذا خوردن به نحوي مناسب قصور کرده ايد، مصرف روزي يک عدد مولتي ويتامين و مينرال بعنوان مکمل غذايي فکر خوبي است. عدم برخورداري از تغذيه خوب را مي توان عامل خستگي به شمار آورد و با مصرف مکمل هاي غذايي مي توان کمبود مواد غذايي را جبران نمود. اما انتظار نداشته باشيد که ويتامين خاصيت انرژي زايي فوري داشته باشد. اين استدلال که براي بهتر شدن به هنگام احساس خستگي مي توان ويتامين بيشتري مصرف نمود، استدلال صحيحي نيست. تنها با مصرف به موقع و مناسب ويتامين مي توان به اين هدف نايل شد.

به بدن خود اعلام زمان را بياموزيد

ريتم هاي 24ساعته مي توانند مانند ساعت هاي داخلي بدن براي بالا و پايين بردن فشار خون و درجه ي حرارت بدن در زمان هاي مختلف در طول روز عمل کنند. اين فعاليت شيميايي بدن نوسانات و تغييرات - از بيدار شدن و ورود به مرحله ي هوشياري تا رفتن به حالت خواب آلودگي - را در طول روز باعث مي شود. پس چرا اين نوسانات طبيعي در بعضي افراد در زمان هاي نامناسبي از شبانه روز - مثلاً آخر شب ها - به نقطه اوج خود مي رسند؟ به اعتقاد يکي از فيزيولوژيست ها به نام «ويليام فينک» عده اي از مردم بدون آن که خود متوجه باشند بدن خود را با سيکل زماني خاصي تنظيم مي کنند. پيشنهاد او در اين مورد تغيير برنامه شخصي تا حد ممکن به منظور تکميل ريتم هاي 24 ساعته است. اين کار را به راحتي با اندکي - مثلاً 15 دقيقه - زودتر يا ديرتر برخاستن از خواب تا رسيدن به زماني که احساس راحتي کنيد، مي توان انجام داد. به اين کار تا رسيدن به يک برنامه و ريتم دلخواه ادامه دهيد.

آتش را خاموش کنيد

پزشکان همواره ترک سيگار را توصيه مي کنند. اما اين مورد را نيز به دلايل ضرورت ترک سيگار بيافزاييد: سيگار کشيدن اکسيژن رساني به بافت ها را مختل مي کند و نتيجه ي نرسيدن اکسيژن کافي به بافت ها احساس خستگي است. با اين حال پس از ترک سيگار انتظار مشاهده ي نتيجه فوري و ارتقاء سطح انرژي بدن را نداشته باشيد. نيکوتين موجود در سيگار مانند يک ماده محرک عمل مي کند و تا مدتي پس از ترک آن ممکن است فرد موقتاً دچار احساس خستگي شود.

به تدريج و در طول روز ورزش کنيد

صرف نظر از اين که در چه موقعي از روز يعني صبح زود، ظهر يا عصر ورزش مي کنيد، همه ي آن را يک باره انجام ندهيد هرچند ساعت يکبار از جاي خود برخيزيد و به ورزش و حرکت بپردازيد. اين مطلب در مورد هر نوع تحريک و فعاليتي صادق است و محدويتي ندارد. چه کسي که در دفتر کار خود دوچرخه ثابت مي زند. چه پرسنل بيمارستاني که از پله ها مي دود و چه محققي که پشت ميز خود به انجام ورزش هاي ايزومتريک (درجا) مي پردازد.

«نه» گفتن را بياموزيد

دکتر «شريدان» در اين باره مي گويد: «واگذاري بخشي از مسئوليت به ديگران را بياموزيد». اگر به عهده گرفتن تعهدات و وظايف زياد موجب احساس خستگي و ضعف قواي شما مي شوند، پس بياموزيد که بگوييد: «من ديگر در اين گروه کار نخواهم کرد».

کاهش وزن

از وزن خود - مثلاً در مقياس کيلوگرم - بکاهيد. اگر چاق هستيد - به طور مثال اگر لازم است 20% يا بيشتر از وزن خود بکاهيد - کاهش وزن کمک بزرگي در رفع خستگي به شما خواهد کرد. «فينک» مي گويد: «البته لازم است از يک رژيم غذايي معقول توأم با ورزش استفاده نماييد. کاهش ناگهاني وزن به مقدار زياد براي سلامتي مضر است و خود موجب احساس خستگي مي شود».

افراط نکنيد

حتي چيزهاي خوب و مفيد مثل خواب هم ممکن است از حد معقول تجاوز کنند. به اعتقاد دکتر «فينک» خوابيدن بيش از حد باعث سستي و کسالت در طول روز مي شود. معمولاً 6تا8 ساعت خواب در شب براي اکثر مردم کافي است.

شمع را فوت کنيد!

بيدار ماندن هنگام شب و کار کردن - براي مثال بيدار ماندن تا ساعت 2 نيمه شب و برخاستن ساعت 5 صبح - موجبات خستگي را در طول روز فراهم مي آورند. پس از کم خوابي و بيداري دادن به خود بپرهيزيد.

چرت زدن

چرت زدن براي همه ي افراد مؤثر نيست اما در بازيافتن انرژي در افراد مسن تر که ديگر مانند دوران جواني خواب خوبي ندارند مي تواند کمک کننده ي باشد. هم چنين افراد جوان تر که برنامه ي پر مشغله اي دارند و تا دير وقت مجبور به کار کردن و بيدار ماندن هستند، نبايد چرت زدن را از نظر دور بدارند. اگر تصميم داريد چرت بزنيد سعي کنيد هر روز سر ساعت معيني چرت بزنيد و بيش از يک ساعت نخوابيد.

تنفس عميق

بنا به گفته ي پزشکان و متخصصان انجام تنفس عميق يکي از بهترين راه ها براي تمدد اعصاب و بدست آوردن انرژي از دست رفته است.

کاهش ميزان مصرف مشروبات الکلي

دکتر«رايسر» مي گويد: «الکل از جمله مواد افسرده کننده است و به جاي تأمين انرژي موجب رخوت و سستي مي شود. بنابر اين مصرف آن را به يک ليوان در روز کاهش داده و يا به کلي از مصرف آن اجتناب کنيد».

خوردن ناهار سبک

گروهي از پزشکان خوردن ناهار سبک را به منظور جلوگيري از ايجاد تمايل به "مي خواهم روي ميز بخوابم" را که بعد از ناهار به سراغ افراد مي آيد، توصيه مي کنند و احتمالاً اين توصيه را برخي از افراد بايد اجرا کنند. خوردن سوپ، سالاد و يک عدد ميوه هرچند ناهار مختصري محسوب مي شود، اما مغذي است.
مصرف قسمت اعظم سهم کالري روزانه در اوايل روز سبب مي شود فرد در طول روز انرژي لازم براي انجام کارهاي خود داشته باشد. اما در انتخاب منبع تأمين سوخت و کالري مورد نياز بايد دقت کافي نمود. به عنوان مثال هيدروکربن ها از جمله موادي هستند که به سرعت سوخت مي شوند. به عکس، سوخت و ساز چربي ها به کندي صورت مي گيرد و اين بدان معناست که فرد ديرتر خسته خواهد شد.

به تعطيلات برويد

مي توان گفت در بسياري از موارد رفتن به تعطيلات براي افراد ضروري است. اگر مدت هاست که به تعطيلات نرفته ايد، رفتن به تعطيلات و چند روز استراحت به بازگشت کامل انرژي از دست رفته کمک مي کند.
اين توصيه ي خيلي خوبي است.

تبديل انرژي

احساسات و هيجانات شديد علاوه بر خستگي روحي و ذهني، خستگي جسمي را نيز در پي دارند. احساسات تند نظير عصبانيت و خشم را مجدداً تحت کنترل و تسلط درآوريد و از اين انرژي در جهت پرداختن به شغل خود و تمرين ورزش استفاده نماييد.

دنياي خود را رنگين کنيد

به اعتقاد دکتر «رايسر» زندگي کردن در خانه هاي کاملاً تاريک خستگي را به دنبال خواهد داشت. وي بهره مند شدن از نور خورشيد به طور طبيعي يا مصنوعي را توصيه مي کند. چندين مطالعه در اين زمينه نشان مي دهند استفاده از رنگ هاي مختلف و اعمال تنوع، نقش بسيار مهمي در بالا نگه داشتن سطح انرژي بدن دارد. به عنوان مثال در حالي که رنگ قرمز به عنوان محرک انرژي براي مدت کوتاه مناسب است، رنگ سبز باعث رفع تنش و پريشاني شده و ايجاد تمرکز طولاني مي کند.

به موسيقي گوش بدهيد

به عقيده ي دکتر «رايسر» موسيقي آتش درون شما را روشن مي سازد. مي توانيد به « يوتو »(1)، « ويلي نلسون »(2)، « سيناترا »(3) و يا هر موسيقي يا خواننده ي ديگري که موجب نيرو بخشيدن به شما مي شود گوش بدهيد.

تعيين هدف براي خود

بعضي از مردم همواره براي آن که در زندگي خود حرکت کنند و به پيش بروند به ضرب الاجل و فرجه نيازمندند. اگر شما هم جزو اين دسته از افراديد براي خود فُرجه هاي کوتاه مدت و بلند مدت تعيين کنيد، تا هيچ يک برايتان به صورت عادي و روزمره در نيايند.

دوش بگيريد

هنگامي که يک دلال سهام نيويورک دچار خستگي مي شود دست از خريد و فروش مي کشد. آنقدر همانجا بي حرکت و ساکن مي ماند تا با قطرات آب سردي که به صورت او پاشيده مي شود از خواب بيدار شود. اما همين شخص اگر در خانه بود شايد با گرفتن دوش آب سرد مي توانست به نحو بهتري انرژي از دست رفته را باز يابد. آبي که به صورت قطرات ريز از دوش فرو مي ريزد يون هاي منفي را به هواي اطراف بدن منتقل مي کند. عده اي بر اين باورند که اين يون هاي منفي قادرند برخي از افراد را شادتر و با نشاط تر کنند.

بنوشيد

البته نه مشروبات الکلي؛ آب بنوشيد. يک روز قبل از سپري کردن يک روز داغ آفتابي توأم با فعاليت بدني يا گردش در «ديزني لند» مقدار زيادي آب بنوشيد. به علاوه نوشيدن آب در چنين روز گرمي را نيز از ياد نبريد. با اين کار مانع از دهيدراسيون (از دست رفتن آب بدن) و در نتيجه عارض شدن خستگي مي شويد. يک ورزش کار 50ساله به نام «اي. دراموند کينگ» به تجربه آموخته که مصرف زياد مايعات يک روز قبل از داشتن فعاليت شديد در يک روز گرم، بهترين روش است. وي دهيدراسيون و متعاقب آن بروز خستگي را در اين مواقع عمده ترين مشکل توصيف مي کند. «کينگ» در ادامه مي افزايد: «من يک روز قبل از سپري کردن يک روز سخت و گرم را در حالي مي گذرانم که به هر کجا مي روم بطري آبي را در دست دارم».

در داروهاي خود تجديد نظر کنيد

آيا واقعاً مصرف تمام داروهاي تجويز شده توسط پزشک و داروهايي که بدون نسخه مصرف مي کنيد برايتان ضروري است؟ اگر واقعاً ضرورتي احساس نمي کنيد، شايد بخواهيد بدانيد که کداميک از داروها را مي توان حذف کرد يا مقدار آن ها را کاهش داد. به عنوان نمونه قرص هاي خواب آور از جمله داروهايي هستند که اثراتشان تا روز بعد به جاي مي ماند. از ديگر داروهايي که در اين دسته قرار مي گيرند مي توان به داروهاي فشارخون، ضد سرفه و سرماخوردگي اشاره نمود. اگر نسبت به اثرات رخوت آور دارويي مشکوک هستيد، با پزشک خود در اين باره مشورت کنيد. شايد او بتواند داروي مشابه ديگري تجويز کرده و يا حتي با قطع مصرف دارو موافقت نمايد. به ياد داشته باشيد که هرگز بدون نظر پزشک به قطع مصرف داروهاي تجويز شده توسط پزشک مبادرت نورزيد.

اگر کاري به رفع خستگي اتان کمک مي کند آن را انجام دهيد

اثر خوشايند و مطلوب ماساژ، وان و حمام بخار را نمي توان انکار کرد. البته به گفته ي دکتر «فينک» تحقيق پيرامون ميزان اثر هر يک از موارد مذکور در رفع خستگي دشوار است. اما عده اي حاضرند نسبت به صحت اين مطلب قسم ياد کنند. دکتر «فينگ» در اين مورد مي گويد: «من هم متقاع شده ام هرچه افراد حالشان بهتر باشد کار خود را بهتر انجام خواهند داد».

اعمال تغيير و تنوع

گاهي خستگي واقعاً در نتيجه يک يکنواختي و نبود تنوع به وجود مي آيد. به عقيده ي دکتر «رايسر» حتي ساده ترين تغييرات مي توانند ايجاد تنوع کنند. مثلاً اگر هميشه روز را با خواندن روزنامه آغاز مي کنيد، سعي کنيد مطلب روح بخشي بخوانيد اگر هر دوشنبه براي شام ماهي مي خوريد، دوشنبه ي بعد مرغ را جايگزين آن نماييد. اگر دونده هستيد و تمام روز مي دويد سعي کنيد گهگاه در فواصل دويدن دوچرخه سواري کنيد.

محدود کردن کافئين مصرفي

مصرف يک يا دو فنجان قهوه هر روز صبح مي تواند. انرژي لازم براي شروع کار را فراهم آورد. اما مزيت کافئين در همين جا به پايان مي رسد. مصرف بيش از حد کافئين نيزمانند افراط در هر چيز ديگر خوب نيست. نوشيدن قهوه در طول روز به منظور ارتقاي سطح انرژي، در حقيقت بيشتر اثر معکوس دارد و موجب افت سطح انرژي مي گردد. دکتر «رايسر» کافئين را به جادوگري تشبيه مي کند که باعث مي شود که فکر کنيد انرژي تان افزايش يافته. در حالي که واقعاً اين اتفاق نيافتاده است. دکتر «فينگ» عدم مصرف کافئين به منظور کاهش اثر آن در نوسان سطح انرژي را پيشنهاد کرده و اضافه مي نمايد: «ميل ندارم مصرف کافئين را جهت ارتقاي سطح انرژي بدن توصيه کنم».

هشدار پزشکي

چه موقع خستگي علامت بيماري است؟

خستگي، گاهي تنها خبر از لزوم تغيير در نحوه ي اداره ي زندگي يا شروع يک سرماخوردگي و يا آنفلوانزا مي دهد. از طرف ديگر خستگي مي تواند علامت هشداردهنده ي يک بيماري جدي محسوب شود. هر بيماري مزمني - مانند ديابت، بيماري هاي ريوي و کم خوني - مي تواند به خستگي منجر گردد. خستگي هم چنين علامت بسياري از بيماري هاي ديگر از جمله هپاتيت، منونوکلئوز (4)، بيماري هاي تيروييد و سرطان است. بنابراين چنانچه خستگي مدت زيادي ادامه يافت سعي در تشخيص و خود درماني نکرده و به پزشک مراجعه نماييد.

دريچه هاي ذهن خود را به روي انرژي بگشاييد

بدن شما آنجا مي رود که فکر شما مي رود. امروز تأثير فکر بر بدن توسط همگان پذيرفته شده است. شما چطور؟ آيا اين حقيقت را پذيرفته ايد؟ آيا مي دانيد که افکار شما تأثير زيادي بر ميزان خستگي اي که احساس مي کنيد دارند؟ بله افکار شما بر بدن شما تأثير گذارند. در اينجا به ذکر چند نکته که شمارا در ارتقاي سطح انرژي ياري مي دهند، مي پردازيم.

مثبت فکر کنيد

قهرمانان و کارمندان اجرايي موفق شرکت ها اين چنين فکر مي کنند. پس شما هم بايد به همين روش عمل کنيد. نظر «ماري ترافتون» دونده نيز همين است. او مي گويد: «اگر حين راه رفتن در چاله ي بزرگي بيفتم هرگز نمي گويم: واي الان سرما مي خورم يا خسته مي شوم. در عوض به جوراب هاي پشمي ام که براي احتياط و حفظ گرما پوشيده ام فکر مي کنم».

انگيزه داشته باشيد

اگر خوب فکر کنيد خواهيد ديد که وقتي انگيزه ي کافي براي انجام کاري نداريد، انجام آن کار به خصوص به مقدار زياد برايتان دشوار خواهد شد. انجام کارهايي که نيازمند صرف انرژي زيادند. اگر علاقه اي به آن ها وجود نداشته باشد، تقريباً غير ممکن است. مثلاً «دروموند کينگ» را در نظر بگيريد. او در رقابت هاي طاقت فرساي مردان آهنين هاوايي - که رقابت کنندگان ساعت ها به شنا، دوچرخه سواري و دويدن مسافت هاي طولاني مي پردازند. شرکت کرده و به تمرين مي پردازد. وي مي گويد هنگامي که از هم سن و سالان خود (افراد بين 50-54سال) خيلي عقب مي افتد و شانس برنده شدن را از دست مي دهد، به جاي دويدن تا رسيدن به خط پايان راه مي رود. اما مواقعي که هنوز شانس برنده شدن وجود دارد يا زماني که شرط بندي کرده انگيزه و انرژي کافي را براي دويدن تا خط پايان دارد.

اعتماد به نفس داشته باشيد

اگر احساس کنيد که مي توانيد کاري را انجام دهيد بخت نيز با شما ياري خواهد کرد و انرژي کافي براي به اتمام رساندن آن کار خواهيد داشت. هنگامي که به خود ثابت مي کنيد انرژي کافي را دارا هستيد، اعتماد به نفستان حتي از قبل نيز بيشتر مي شود. اين همان احساسي است که بازيکنان دانشگاه ميامي هنگامي که منتظر پيروزي در زمين فوتبال هستند، دارند. « بيل فوران » مربي تيم مي گويد: «ما ورزشکاران را با گفتن اين که آن ها نسبت به رقيب در وضعيت بهتري هستند و گيم چهارم برد با آن هاست تشويق مي کنيم و به آنان روحيه مي دهيم(5).

پي نوشت ها :

1. U2. از گروه هاي موسيقي راک. «ويراستار پزشکي»
2. Willie Nelson.
3. Frank Sinatra خواننده پاپ و هنرپيشه ي قديمي امريکايي. «ويراستار پزشکي»
4. منونوکلئوز يک بيماري ويروسي است که با علايمي شبيه سرماخوردگي و گلودرد چرکي بروز مي کند و البته مي تواند با عوارض متعدد ديگري همراه باشد از جمله: بزرگي غدد لنفاوي و غيره. «ويراستار پزشکي»
5. مسلماً منظور، فوتبال امريکايي است وگرنه فوتبال معمولي، «گيم چهارم ندارد». «ويراستار پزشکي»

منبع مقاله : 
تکاک، دبورا، (1388) درمان هاي خانگي، مترجم: مينا اسماعيلي، ويراستار پزشکي: نويد محمدي، تهران: گلبرگ، چاپ پنجم
تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: بهداشت روان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود